چکیده:
سؤال از وقوع یا عدم وقوع عرفیشدن در ایرانِ پس از انقلاب اسلامی، از دغدغههای مهم پژوهشگران حوزه جامعهشناسی دین در سالهای اخیر بوده و پاسخهای متفاوتی از سوی آنان دریافت کرده است. این مقاله که با هدف بازنگری ابعاد تجربی این پدیده از منظری نسبتاً متفاوت تدوین شده است و برگرفته از پژوهشی میانرشتهای در زمینه ساخت نظریه عرفیشدن با رویکردی اسلامی است؛ با تکیه بر مجموعهای از شاخصهای عرفیشدن که از طریق استقرا و تأمل در آیات و احادیث اسلامی گردآوری شدهاند و با فراتحلیل برخی پژوهشهای تجربی که در سالهای اخیر با موضوع عرفیشدن یا تحولات دینداری در ایران به انجام رسیدهاند، به بررسی مجدد مسئله عرفیشدن در ایران پرداخته است. نتایج این بررسی، از کاهش نسبی تأثیر دین بر زندگی فردی و اجتماعی مردم حکایت دارند، هرچند در حال حاضر، این امر فقط در حوزههای خاص مناسک مذهبی، امور جنسی، مراجعات دینی و فعالیتهای اقتصادی از پشتوانه تجربی قابل اعتمادی برخوردار است.
The question about occurring or not occurring of secularization in Iran after the Islamic revolution has been one of the main concerns of researchers of sociology of religion field during recent years, and it has received diverse answers from them. This paper, written with the aim of revising the experimental aspects of this phenomenon from a relatively different perspective and based on an interdisciplinary research regarding building secularization theory with an Islamic approach, has reconsidered the issue of secularization in Iran. It has done the job by a particular emphasis on the secularization indicators gathered through examining and reflecting on Quranic verses and Islamic Hadith and by meta-analyzing some empirical researches undertaken lately on secularization or transformations of religiosity in Iran. Results of this study point towards a relative decrease in the influence of religion on the personal and social lives of people, although this matter, at the moment, only has reliable factual support, in special realms of religious rituals, sexual affairs, religious references and economic activities.
خلاصه ماشینی:
محدودیت دوم نیز که از جهتی به محدودیت نخست بازمیگردد، ناظر به این نکته است که بخشی از شاخصهای استخراجشده از متون دینی، هرچند روند افزایشی آنها در جامعه ایران قابل مشاهده و اثبات است، ولی تنها در صورتی میتوانند شاخص عرفیشدن قلمداد شوند که استناد این افزایش به افول جایگاه دین محرز باشد، به اینمعنا که با شواهد کافی ثابت شود که پایینبودن این شاخصها در گذشته صرفا ناشی از دینداری مردم و اهمیت دین در جامعه بوده است، اما اگر احتمال دخالت عوامل دیگری مانند عوامل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی یا حتی زیستمحیطی در کار باشد، نمیتوان آنها را بهعنوان شاخص عرفیشدن به کار گرفت.
در مورد شاخصهای مربوط به مؤلفه تغییر نگرشها و ارزشهای دینی نیز دچار فقر اطلاعاتی مفرط هستیم و هرچند بر پایه تجارب شخصی میتوان به نشانههایی از جابهجایی منکر و معروف، گسترش تفسیرهای مادی به جای تفسیرهای دینی امور و افول نقش دینداری در تعیین منزلت اجتماعی افراد دست یافت، ولی این تجارب، خلأ دادههای مستند و معتبر در تحقیقات ناظر به مسئله عرفیشدن را پر نمیکنند، ضمن آنکه طبق برخی تحقیقات، اولویتدادن نسلهای جوانتر به ارزشهای فرامادی در مقایسه با نسلهای مسنتر بیشتر است و برعکس، نسلهای مسنتر به ارزشهای مادی بیشتر بها میدهند (آزاد ارمکی و غفاری، 1383: 81).