چکیده:
در بررسی رابطة کودکان بیگناه و شرور اخلاقی، توجه به احسن بودن نظام آفرینش با همة نقایصش و هدف از آفرینش انسان و راه دستیابی به آن اهمیت زیادی دارد. هدف، رسیدن به کمال است و راه دستیابی به آن داشتن اختیار. شروری که کودکان بیگناه با آن مواجهاند، لازمة وجود این اختیار است. اختیاری که هم سبب تکامل است و هم سبب سقوط. خداوند با مجازات ظالمان، تقاص خواهد کرد. از سوی دیگر، سرانجام کودکان در پیشگاه خداوند، سرانجامی نیکو و همراه با آسایش است. ازآنجاکه کودکان در ستمهای خود اختیاری ندارند، خداوند رحمان و رحیم، با دادن عوض به کودکان، این ستمها را جبران میکند. دنیا و همة آنچه در آن وجود دارد، سبب تکامل انسانهاست و کودکان از این قاعده مستثنا نیستند و به تکامل خواهند رسید. این مسئله، با رویکرد تحلیلی ـ توصیفی و از دو منظر کلامی ـ فلسفی بررسی خواهد شد.
خلاصه ماشینی:
اما سؤال چهارم که وقتی خداوند هدفی از خلق ندارد، پس چرا انسانها و جهان مادی را خلق کرده است و چرا کار عبث و بیهوده انجام داده است؛ در مقام پاسخ به این سؤال گفته میشود: حکمت دو مصداق متفاوت دارد: اول موجودی که میتواند کامل شود و دوم موجودی که امکان تکامل ندارد.
این راهحل گرچه موجب عاری شدن دنیا از شر میشود، اما به آن دلیل نیست که انسان از روی اختیار شر را انتخاب نکرده، بلکه بدین دلیل است که خداوند مانع انجام فعل شر او شده است.
سؤال دیگری از جان مکی مطرح شده آن است که وی میگوید: «چرا خداوند باید از کنترل ارادههای شرارتآمیز آدمیان امتناع ورزد؟ چرا نباید انسانها را تا هنگامی که درست عمل میکنند، آزاد بگذارد، اما هنگامی که قصد خطا میکنند، آنها را کنترل کند» (مکی، 1374، ص164)؟ چرا خداوندی که قادر مطلق، خیرخواه و عالم است، مانع ایجاد شرور نمیشود؟ در پاسخ باید گفت: این امر گرچه دنیا را عاری از شر میکند، اما سبب سلب اختیار و آزادی انسانها میشود و هرگونه ارزشی را از افعال آدمی میرباید (قدردان قراملکی، 1377، ص225).