چکیده:
در علوم انسانی اسلامی و بهطور خاص در علم اجتماعی دینی رویکردهای مختلفی مطرح شده است. رویکرد مسألهمحوری که در ذیل رویکرد عامتر استنباطی قرار میگیرد، از حدود یک قرن و نیم پیش عملاً مورد توجه بوده است اما درباره آن مباحث نظری مستقل و جدی صورت نگرفته است. این مقاله با بهرهگیری از روش تحلیلی منطقی و در مواردی نیز با استفاده از فراتحلیل آثاری که در ذیل این رویکرد میگنجد، به دنبال معرفی و تبیین بیشتر این رویکرد است. نتایج نشان میدهد این رویکرد عملگرا که به دنبال فهم و حل مسائل اجتماعی عینی یا نظری موجود در جامعه اسلامی است، میتواند با بهرهگیری از شیوه عام استنطاق در فهم متون دینی و از طریق توسعه روشهای متدوال مطرح در علوم دینی، فضای جدیدی را در علم اجتماعی دینی بگشاید و عجالتاً بخشی از نیازهای مطرح را برطرف سازد.
Different approaches have been proposed in Islamic humanities andespecially in religious social science. The problem-based approach, whichfollows the more general inferential approach, has been considered forabout a century and a half, but no serious, independent theoreticaldiscussions have been made about it. The current paper seeks tointroduce and explain this approach using a rational analytical methodand in some cases by the meta-analysis of the works which is related tothis approach. The findings suggest that this pragmatic approach, whichseeks to understand the objective or theoretical social problems existingin Islamic society, can create a new space in social science by using thegeneral method of speech in understanding religious texts and bydeveloping conventional methods in religious sciences and then quicklymeet some of the needs that have been posed.
خلاصه ماشینی:
نتایج نشان میدهد این رویکرد عملگرا که به دنبال فهم و حل مسائل اجتماعی عینی یا نظری موجود در جامعه اسلامی است، میتواند با بهرهگیری از شیوه عام استنطاق در فهم متون دینی و از طریق توسعه روشهای متدوال مطرح در علوم دینی، فضای جدیدی را در علم اجتماعی دینی بگشاید و عجالتاً بخشی از نیازهای مطرح را برطرف سازد.
آنچه در این مقاله با عنوان «رویکرد مسئلهمحوری» از آن یاد میشود، در عرض دیگر رویکردهای مطرح در علم اجتماعی دینی، به صورت نظری درباره آن بحث نشده و ازاینرو فاقد پیشینه مکتوب و مشخص جدی است؛ اما عملاً از سوی گروه زیادی از عالمان دینی یا عالمان دیندار دنبال و به صورت نسبی محقق شده است؛ یعنی در یک روند طبیعی در حال شکلگیری تدریجی است و البته کسانی که در پی بهرهگیری از این رویکرد بودهاند، گاه درباره آن نیز سخن گفتهاند؛ برای مثال سیدمحمدباقر صدر از روشی به نام روش موضوعی یاد میکند که از گذشته در فقه مطرح بوده و لازم است در تفسیر نیز به آن توجه شود.
شهید صدر که خود مدعی چنین روشی است، فلسفتنا را ناظر به دیدگاههای مارکسیستی مینگارد یا وقتی اقتصاد معاصر و نظریات مطرح در این زمینه، برایش مسأله میشود با بهرهگیری از روش اجتهادی و با برخی ابداعات به دنبال تبیین و پاسخ دینی برای معضل اقتصاد در اقتصادنا است؛ چنانکه طرحی برای «مجتمعنا» داشت تا به مسائل اجتماعی اسلام و جامعه اسلامی - که مدنظر این نوشتار است - بپردازد که پس از شهادت او، یکی از شاگردانش این کتاب را به نگارش درآورد.