چکیده:
مقاله حاضر، براساس پژوهشی با عنوان تاثیر برنامه درسی در تدریس معلمان تهیه شده است. مطالعه حاضر از نوع توصیفی تحلیلی است و پس از بررسی مفاهیم با ارائه نتایج به پیشنهادات کاربردی پرداخته شده است. همه ی جوامع انسانی گذشته و حال، علاقه ی ویژهای به آموزش داشته اند و برخی محققان گفتهاند تعلیم (که یکی از فعالیتهای آموزشی است) دومین حرفه ی کهن است. همه ی جوامع برای پشتیبانی از فعالیتها و نهادهای آموزشی منابع کافی اختصاص نمیدهند، اما دست کم به نقش محوری آنها معترفند که دلایلش هم معلوم است، چون اولا معلوم است بچهها وقتی به دنیا میآیند بیسواد و بیدانش هستند و از هنجارها و دستاوردهای فرهنگی جمع یا جامعه ای که از آن سر در آورده اند هیچ نم یدانند؛ اما به کمک آموزگاران، معلمان غیرحرفه ایشان در خانواده و محیط پیرامونشان (و نیز به کمک منابع آموزشی ای که رسانه ها و اکنون اینترنت فراهم کرده)، ظرف چند سال می توانند بخوانند، بنویسند، حساب کنند و (دست کم در بیشتر موارد) به گونه ای فرهنگ پسند رفتار کنند. برخی افراد این مهارت ها را آسان تر از دیگران فرا می گیرند و بنابراین آموزش به عنوان سازوکار طبقه بندی اجتماعی عمل می کند و بی شک اثر عمده ای بر سرنوشت اقتصادی فرد دارد. به بیان چکیده تر، در حالت ایده آل آموزش افراد را به مهارت ها و دانش قابل توجهی مجهز میکند که به آنها مجال می دهد اهداف خودشان را تعریف و دنبال کنند و نیز به آنها
مجال می دهد همچون شهروندانی بالغ و مستقل زندگی اجتماعی را آغاز کنند.
خلاصه ماشینی:
) جان کولمن روش را اينگونه تعريف کرده است : «نظام مرتبي که به کمک آن معلم عوامل تربيت را براي اثر نهادن بر انسان ها به خدمت ميگيرد تا تغييرات يا نتايجي را ايجاد کند» وي در روش تدريس پنج عنصر ضروري را تشخيص داده است ١) هدف يا غرض و مقصود ويژه آموزش ٧٢ / فصلنامه تحقيقات جديد در علوم انساني، دوره جديد، شماره بيست و سوم ، زمستان ١٣٩٨ * * * * * ٢ ) مقدمه اي که درس خاصي را به آموخته ها يا تجارب قبلي مرتبط سازد ٣) محتوا يا چيزي که جوهر و موضوع درس را تشکيل دهد ٤) خلاصه درس به منظور تقويت يادگيري ويژه ٥) ارزشيابي به منظور آنکه معلوم شود متعلم به هدف خاص يادگيري دست يافته است يا نه ؟ (همان منبع ، ص ١٥) لوئيس آنتز زير عنوان ذهن يا روح روش چنين مينويسد: روش ايده آليسم در مقايسه با روش آزمايشي در پراگماتيسم و روش سازمان دادن «حقايق » در رئاليسم روش واحدي نيست از نظر ايدئاليست ها وجود يک روش علمي يا روش برنامه درسي مورد ترديد ميباشد، ايدئاليست ها از روش ديالکتيک استفاده ميکنند اما روش هاي ديگري مانند روش منطقي، روش معمول در زيباشناسي، روش بکار بردن مجاز، روش آزمايشي و ديگر روش ها را براي توسعه معاني و کشفيات خود بکار ميبرند و ذهن از نظر آنها در هر وضع و شرايطي روشي خاص اتخاذ ميکند و در اين باره بر خلاف بدن از آزادي و قدرت ابتکار برخوردار است (شريعتمداري، ١٣٧٩، ص ١٦٧.