چکیده:
هدف از این مقاله ارائه الگوئی برای درک بهتر ماهیت فرایندهای تصمیم گیریهای استراتژیک مالی است. فرا تحلیل کیفی حاصل از مطالعات انجام شده حاکی از آن است که تصمیم گیریهای استراتژیک مالی با سه رویکرد عقلانیت، عقلانیت محدود و رویکرد شناختی قابل مطالعهاند. نقصان و عدم تقارن اطلاعات، عدم اطمینان، نقش ارزشها، نگرشها و تأثیر متغیرهای محیطی، شناختی، انگیزشی و احساسی بر تصمیم گیریهای مالی موید این است که این تصمیم گیریها پدیدهای مجزا از فرایندهای شناختی نیست و کیفیت فرایندهای تصمیمگیری به فرایندهای شناختی مربوطه وابسته است، از این رو الگوهای متعارف با محدودیتهای قابل ملاحظهای همراه هستند. رویکرد شناختی با توجه به در نظر گرفتن نقش فرد تصمیم گیرنده، عوامل سازمانی و تأثیر محیط، بهتر از دو رویکرد دیگر میتواند این نوع تصمیمات را تبیین نماید. با توجه به کارکردهای مغز و ذهن و متغیرهای روان شناسی در فرایندهای انتخاب افراد، میتوان به تقویت نظریههای اقتصادی جهت درک این انتخابها مبادرت کرد. از طرفی رویکرد شناختی این پتانسیل را دارد تا تئوریهای اقتصادی را ارتقاء و تقویت نمایند و دیدگاههای کامل تر و واقعگرایانه تری از رفتارهای اقتصادی ارائه نماید.
خلاصه ماشینی:
اين رويکرد بين رشته اي باعث شده است که تحقيقات زيادي در اين زمينه صورت گرفته و مدلهاي زيادي در زمينه تصميم گيري هاي سازماني ارائه شود (١٩٩٧ ,Beach ;١٩٩٨ ,Bazerman ;Allwood and .
(رجوع شود به تصویر صفحه) به طور خلاصه تصميم گيري هاي استراتژيک مالي فرآيندهاي شناختي هدفمند و ارادي انتخاب يک گزينه از بين گزينه هاي مختلف در شرايط اطلاعات ناکامل در زمينه گزينه ها و پيامدهاي هر گزينه ميباشد که موقعيت حاکم بر اين تصميمات بسيار پيچيده است .
به عبارتي هدف نظري اين تحقيق توسعه چارچوب اقتصاد شناختي براي درک و تحليل ارتباط بين عوامل تأثير گذار بر تصميم گيري هاي مالي است .
تئوري تصميم گيري رفتاري و روانشناسي شناخت ، انحراف از رفتارهاي با عقلانيت کامل را مورد توجه قرار دادهاند ( ١٩٩٤,Tversky and Kahneman ;١٩٨٦ ,Poulton).
به خاطر محدوديت هاي فرد از لحاظ قابليت تحليل اطلاعات (١٩٧٦,Simon;١٩٥٦,Miller) ) ١- Tversky and Kahneman تصميم گيريها به طور اجتنابناپذيري بر اساس درک ناقص و ناکامل صورت مي گيرد ( Beach ٢٠٠٥,and Connolly).
, 1994; Schwenk, 1984; Tversky and Kahneman, 1974, ٢٠٠٥,Bazerman) به عنوان مثال تصميم گيرندگان مالي تمايل دارند شرايط پيچيده تصميم را سادهسازي نمايند و اين موضوع از طريق مکانيسم هائي از قبيل تفکيک کل به جزء و بررسي اجزا به صورت مستقل (١٩٥٦,Miller)، نقشه هاي شناختي (١٩٨٤,Hambrick and Mason)، تحليل هاي غير مستدل (١٩٧٤,Tversky and Kahneman,١٩٨٤ Schwenk) و چارچوبهاي ذهني (١٩٧٩,Kahneman and Tversky;١٩٩٦ , .