چکیده:
سوسیالیسم در اروپای پس از رنسانس، در دورۀ شکوفایی علمی و اجتماعی، سرانجام در روسیه، با انقلاب اکتبر 1917 ورویکار امدن اتحادجماهیر شوروی سوسیالیستی، بهاوج پیروزی خود رسید. این انقلاب، کشورهای جهان، بخصوص همسایگان شوروی کمونیستی همانند ایران را تحت تأثیر خود قرار داد. آثار مورد نظر، روایت فرایند انقلابهای دو کشور در سدة میلادی گذشته و زندگانی این نویسندگان چپگرا است که تفکرات سوسیالیستی را در تضاد با وضع موجود جوامع پیش رویشان بیان میکنند. در این پژوهش با توجه بهاصول سوسیالیسم، بر اساس مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی، بهواکاوی شباهتها و تفاوتهای پنداشتهای سوسیالیسم در جوامع ایران و روسیه پرداخته میشود. بررسیها مشخص میکند که در آثار مورد توجه، انتقادهایی در زمینۀ مالکیت خصوصی سرمایهداران محلی، خصومت اجتماعی پدید آمده در پی اختلاف طبقاتی، فئودالیتۀ مدرن، ظلم و جور تحمیلشده بهروستاییان، تخریب جایگاه اجتماعی زن در برابر مرد و عدم وجود امکان آموزش برای همۀ اقشار جامعه، با شدت و ضعفها و تفاوتهای فرهنگی، بیان شدهاند که نشان از تأثیرپذیری جامعۀ ایرانی از اندیشههای انقلاب اکتبر 1917 روسیه است.
Abstract: After Renaissance in Europe and the following period of scientific and social prosperity, socialism ultimately reached its peak in Russia with the revolution of October 1917. This event has greatly affected the countries of the world, especially the Communist Soviet neighbors, such as Iran. The Cloudy Years by Ali-Ashraf-Darvishian and Maxim Gorky’s trilogy are narratives of the lives of these socialist writers which disclose the inherent contradictions between socialist ideas and the present state of their societies. In this study, according to the goals and principles of socialism, and based on the American School of Comparative Literature, the similarities and differences between socialist thinking in Iranian and Russian societies will be addressed and analyzed. It is shown that these acclaimed works, while taking into consideration the severities and weaknesses and cultural differences, express criticism and denunciation of private ownership of local capitalists, social hostility caused by class differences, modern feudalism, tyranny and violence imposed upon villagers, and the destruction of women's social status as against men. Through these observations the influence of Russian Revolution on the context of ideas in the Iranian society is revealed.
خلاصه ماشینی:
بررسيها مشخص ميکند که در آثار مورد توجه ، انتقادهايي در زمينۀ مالکيت خصوصي سرمايه داران محلي، خصومت اجتماعي پديد آمده در پي اختلاف طبقاتي، فئوداليتۀ مدرن ، ظلم و جور تحميل شده به روستاييان ، تخريب جايگاه اجتماعي زن در برابر مرد و عدم وجود امکان آموزش براي همۀ اقشار جامعه ، با شدت و ضعف ها و تفاوت هاي فرهنگي، بيان شده اند که نشان از تأثيرپذيري جامعۀ ايراني از انديشه هاي انقلاب اکتبر ١٩١٧ روسيه است .
نابودي اختلاف طبقاتي و خصومت اجتماعي: اين نگرش تا حدي جنبۀ مهم و اساسي را با خود حمل ميکند که حتي در آراي فيلسوفاني چون «افلاطون » و «ارسطو» در عهد يونان باستان نيز موردتوجه قرار گرفته و تا دوران معاصر در انديشه هاي برپايي دولت شهر سوسياليستي «کارل مارکس » و «فردريش انگلس » به عنوان بزرگ ترين نظريه پردازان سوسياليسم دورة معاصر، مطرح شده است .
پايان استثمار انسان توسط انسان : اگر تاريخ ايران را در طول چندين هزار سال بررسي کنيم ، در يک سو، اربابان ، ملاکان و خان ها و از سوي ديگر زارعان و خدمتکاران به عنوان نيروي کار طبقۀ ديگر را مقابل هم مييابيم ؛ اما بايد توجه داشت که اين نظام نابرابر، حاصل کار حکومت هاي ايراني و سبب اصلي رسوخ اين بيماري در سراسر نظام اجتماعي بوده است .