چکیده:
گسترش نوآوری یکی از مهمترین متغیرهای مؤثر در قدرت رقابتپذیری، رشد و توسعه اقتصادی به شمار میرود. ازاینروی بررسی عوامل مؤثر بر آن به منظور تحریک فرآیند توسعه واجد اهمیت درخوری است. ازجمله مهمترین عوامل مؤثر بر رشد نوآوری میتوان به سیاستهای دولت اشاره کرد. این مطالعه در تلاش است با بررسی نقش سیاستهای سمت تقاضای دولت بر رشد نوآوری در کشورهای درحالتوسعه بین دوره 2011 تا 2015 میزان اثرگذاری دولت در این فرآیند را مورد ارزیابی قرار دهد. ازاینروی اثرات سیاستهای پولی، مالی، تجاری و ارزی بر رشد نوآوری مورد مطالعه قرار گرفتهاند. نتایج برآوردهای صورت گرفته به روش GMM بیانگر آن است که افزایش نرخ بهره، مخارج دولت و نرخ تعرفه تجاری اثر مثبت و معناداری بر رشد نوآوری طی دوره مورد بررسی داشته است. همچنین اثر انحراف نرخ ارز از مقدار حقیقی آن منفی و معنیدار برآورد شده است. ازاینروی، دولت سیاستهای سمت تقاضا را باید هماهنگ با سیاستهای سمت عرضه اعمال کند و با ایجاد تغییر در قیمتهای نسبی عوامل تولید، تقاضا برای نوآوری داخلی را تشویق کند.
Innovation diffusion is one of the most significant determinants affecting competitiveness, development and economic growth. Thus, investigating factors that affect this variable is important to stimulate the development process. One of the most prominent factors which affect innovation is the government’s policies. In this article, we attempt to look into the importance of governments' demand-side policies in developing countries on innovation growth over the period 2011-2015. Therefore, monetary, fiscal, commercial and currency policy effects on innovation growth are investigated. The outcomes of the GMM model show that the increase in interest rate, government spending, and tariff rate have a positive and statistically significant effect on innovation, while the impact of the under-valued exchange rate is negative and statistically significant. Hence, demand-side policies should be coordinated with supply-side policies to boost demand for domestic innovation.
خلاصه ماشینی:
برای مثال، میتوان شرایطی را در نظر گرفت که دولت با گسترش آموزش به افزایش سرمایۀ انسانی بپردازد و ازسویدیگر با کاهش نرخ بهره این علامت را به تولیدکنندگان ارسال کند که استفاده از سرمایۀ فیزیکی بهجای سرمایۀ انسانی و سایر عوامل جدید تولید مقرونبهصرفه است یا اینکه گسترش خروجی نوآوری در اقتصاد را تشویق و با کاهش نرخ ارز واردات نوآوری از کشورهای دیگر را تسهیل کند.
بنابر اهمیت موضوع طرحشده، در پژوهش پیشروی به بررسی نقش سیاستهای دولت در کاهش اختلاف نوآوری بین کشورهای درحالتوسعه و توسعهیافته پرداخته شده است.
ازسویدیگر، استیگلیتز (Stiglitz 1993) برآن است که اگر محدودیتهای وضعشده بر نرخ بهره از جانب فعالان اقتصادی بهمنزلۀ سیاستی درجهت بهبود شرایط بازار مالی در نظر گرفته شود، این امکان وجود خواهد داشت که تمایل به سپردهگذاری افزایش یابد که بهتبع آن بر حجم منابع قابلسرمایهگذاری بر نوآوری افزوده خواهد شد.
همچنین، برآورد انجامشده اثر افزایش نرخ بهره بر نوآوری را نیز مثبت نشان میدهد که این نتیجه همسو با مطالعات آنگ (Ang 2014) و چن (Chen 2017) است.
بهعبارتدیگر، گسترش بازار نوآوری در کشورهای توسعهیافته سبب شده است که این عامل تولید در قیاس با سرمایۀ فیزیکی قدرت رقابتپذیری مناسبی داشته باشد.
بنابراین، بهمنظور بررسی اثر هریک از آنها بر تحولات نوآوری از طریق تغییر در قیمتهای نسبی در کشورهای درحالتوسعه در این مطالعه بهترتیب از متغیرهای نرخ بهرۀ حقیقی، مخارج دولت، میزان انحراف نرخ ارز از مقدار حقیقی، و نرخ تعرفۀ تجاری برای نمایش هریک از سیاستها استفاده شده است.