چکیده:
ارتباطات میانمذهبی و گفتگوی پیروان مذاهب با یکدیگر از مهمترین ضرورتها در عصر حاضر است. بهرهگیری از دانش فقه بهمثابه علم بیانگر وظیفة عملی مکلفان، نقش بسزایی در تبیین راههای این ارتباط و گفتگو دارد. از جمله گزارههای فقهی که میتواند بهعنوان یکی از راههای گفتگوی بین مذاهب موردتوجه قرار گیرد، مدارا با مخالفان مذهبی بهمثابه ملایمت، ملاطفت و نرمخویی در ارتباط با ایشان است. در اندیشة فقهی مشهور فقهای امامیه، مشروعیت رفتارهای مداراجویانه با مخالفان در قالب آموزة تقیه موردتوجه قرار گرفته و انجام رفتار مداراتی به شرایط اضطرار و خوف از ضرر و خطر منوط شده است. در مقابل، برخی دیگر از فقیهان اگرچه از رفتار مداراتی در قالب تقیه سخن گفتهاند، آن را متقوم به ضرر ندانسته و حتی خوف از حصول ضرر را در مشروعیت چنین رفتاری لحاظ نکردهاند. مقالة حاضر که یک پژوهش توصیفی - تحلیلی است باتوجهبه اهمیت طرح گفتگوی پیروان مذاهب بهعنوان یک اصل اولی و نه یک تاکتیک موقتی و مشروط به شرایط اضطراری، ادلة هر دو دیدگاه پیشگفته را به نقد کشیده و مقتضای روایات را انجام رفتارهای مداراجویانه و حسن معاشرت با مخالفان مذهبی بهعنوان یک اصل اساسی و همیشگی در ارتباطات و گفتگوهای میانمذهبی دانسته است.
Interfaith communication and the conversation of followers of religions with each other is one of the most important necessities in the present age. Utilizing the knowledge of jurisprudence as a science expressing the practical duty of those in charge has a great role in explaining the ways of this communication and dialogue. Among the jurisprudential propositions that can be suggested as one of the ways of dialogue between religions, tolerance with religious opponents as gentleness, kindness and softness in relation to them. In the well-known jurisprudential thought of Imami jurists, the legitimacy of tolerant behaviors with opponents has been considered in the form of the doctrine of taqiyyah, and the practice of tolerant behavior has been conditioned by emergency and fear of harm and danger. On the other hand, some other jurists, although they have spoken of the behavior of orphans in the form of taqiyyah, have not considered it harmful and have not even considered the fear of receiving harm in the legitimacy of such behavior. The present article, which is a descriptive-analytical study, while considering the arguments of both views, considered the promotion of tolerant behaviors in the form of taqiyyah as only a temporary and unique emergency tactic and finally the necessity of tolerance and good association with religious opponents as a first principle. And it has resulted in fundamental communication and interfaith dialogue.
خلاصه ماشینی:
در انديشۀ فقهي مشهور فقهاي اماميه ، مشروعيت رفتارهاي مداراجويانه با مخالفان در قالب آموزة تقيه موردتوجه قرار گرفته و انجام رفتار مداراتي به شرايط اضطرار و خوف از ضرر و خطر منوط شده است .
مقالۀ حاضر که يک پژوهش توصيفي - تحليلي است باتوجه به اهميت طرح گفتگوي پيروان مذاهب به عنوان يک اصل اولي و نه يک تاکتيک موقتي و مشروط به شرايط اضطراري، ادلۀ هر دو ديدگاه پيش گفته را به نقد کشيده و مقتضاي روايات را انجام رفتارهاي مداراجويانه و حسن معاشرت با مخالفان مذهبي به عنوان يک اصل اساسي و هميشگي در ارتباطات و گفتگوهاي ميان مذهبي دانسته است .
پژوهش حاضر شکل دوم مورد اشاره براي استمداد از فقه در جهت ترويج گفتگوهاي ميان مذهبي را در نظر دارد و در صدد است مدارا با مخالفان مذهبي که در انديشۀ فقهي اماميه تحت عنوان تقيۀ مداراتي موردتوجه قرار گرفته را به عنوان يکي از راه هاي ارتباط و گفتگوي پيروان مذاهب با يکديگر مورد تحليل و بررسي قرار دهد؛ بنابراين پرسش اصلي اين پژوهش آن است که چگونه ميتوان از مدارا با مخالفان به عنوان يک گزارة مطرح در مجموعۀ تراث فقهي اماميه در ترويج ارتباط و گفتگوي بين مذاهب با يکديگر بهره گرفت ؟ براي اين منظور پس از طرح برخي تعاريف ، نخست نقش مدارا در تحقق گونه هاي مختلف گفتگو را تبيين و در ادامه به جايگاه مدارا با مخالفان در انديشۀ فقهي اماميه خواهيم پرداخت .