خلاصه ماشینی:
"*اولین خاطرهء شما از هنرپیشگی چه بوده است؟ من همیشه جذب شخصیتهای مختلف از دنیاهای گوناگون و بهطور کلی زندگی مردم دیگر میشوم و این مسئله از زمان کودکی من شروع شد، چون مادرم از زمانی که خیلی کوچک بودم،داستانهای بسیاری را برایم میخواند و من عاشق شخصیتهای داستانها بودم و حتی برایشان میمردم!
من بسیار خجالتی بودم و قسمتی از این کارها برای این بود که من اعتماد به نفس پیدا کنم و قسمت دیگرش آرزوی من بود که در کنار مردمی باشم که سلیقه و عقیدهشان به من شباهت داشت و بیشتر از اینکه دلشان بخواهد کنار دریا بروند و یا روزش کنند مایل بودند که به کار تئاتر بپردازند.
بدین ترتیب بود که من کار بازیگری را شروع کردم و زمانی که چهارده ساله بودم کاری از طرف شرکت«بوته کریسمس»به من پینشهاد شد و من هم شش هفته از مدرسه مرخصی گرفتم و به کوئینزلند نقل مکان کردم و برای آن مدت 1500 دلار دستمزد گرفتم،هرچند که به این ترتیب مجبور شدم بروم و دور از خانه زندگی کنم.
کسی که حالا ستایشش میکنم،چون هنرپیشه برای او قسمتی از مغزش و فکرش میشود آنها تو را مینویسند و کارگردانی میکنند و به طریقی مواظبت هستند که همهء اینها تو را احاطه میکند و این احساس بسیار خوشایندی است.
*آیا این صحبتها در مورد فیلم داگویل به کارگردانی لارس فون تریز نیز صدق میکند؟ کار او با یکی از تجربیات خوبی است که تا به حال نداشتهام."