چکیده:
ترجمه متون ادبی به عنوان پویاترین جریان در ادبیات، بیش از گونههای دیگر دربردارندة عناصر فرهنگی و بومی است. این امر جایگاه خاصی در پژوهشهای ترجمه از منظر نظریه پردازی و راهکارهای ترجمه یافتهاست. حکایتهای مرزبان نامه از جمله متنهای برجستة ادبی در ادبیات فارسی است که از عناصر و مقولههای فرهنگی پرشماری برخوردار است که در فرایند بازگردانی، مترجم را با چالشهای فراوانی روبهرو میکند. این کتاب در سال 852 قمری با نام «فاکهه الخلفاء و مفاکهه الظرفاء» به قلم ابن عربشاه و با رویکردی مقصدمحور به زبان عربی ترجمه شدهاست. از آن جاکه انتقال تمام لایههای معنایی یک واژه از زبانی به زبان دیگر کار دشواری است و نمیتوان برای هر یک از عناصر فرهنگی در زبان مقصد معادل دقیقی یافت، تبیین هر واژه متناسب با قلمرو معنایی و مضمون فرهنگی نیازمند راهبردهای جامع و متنوع است. بر این مبنا، الگوی ایویر (Ivor, 1991) اساس کار پژوهش پیش رو قرار گرفت. ایویر (همان) برای بازگردانی عناصر فرهنگی راهبردهایی مانند وام گیری، تعریف، ترجمه تحتاللفظی، جایگزینی، واژه سازی و حذف ارائه نموده است. پژوهش پیش رو، کوشیده به روش توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر الگوی ایویر (همان)، شیوههای برگردان و معادل یابی عناصر فرهنگی مرزبان نامه را در ترجمه ابن عربشاه نقد و تحلیل کند. با توجه به گستردگی حجم کتاب، باب هفتم، هشتم و نهم آن به عنوان پیکرۀ پژوهش مورد بررسی قرارگرفت. یافتههای پژوهش نشان میدهد که مترجم در برگردان و بازآفرینی عناصر فرهنگی بیشتر از شیوۀ تلفیقی بهره برده و با کاربست این رویکرد، زمینه را برای خوانندۀ عربزبان در قالب فهم جهان متنی ناآشنا فراهم ساخته و سبب خوانایی ترجمه او شدهاست.
Translation of literary texts as the most dynamic current in literature more than other types contains cultural and indigenous elements, and this has a special Place in translation research from the perspective of theorizing and translation strategies. The story of Marzbannameh is one of the literary texts in Persian literature and as a magnificent work, it has many cultural components that face many challenges in translating the translator. This book was translated into Arabic in 852 A.H by Ibn Arabshah with a destina tion-oriented approach. Since transferring all the semantic layers of a word from one language to another is a difficult task and no exact equivalent can be found for each of the cultural elements in the target language, the exact explanation of each word according to the semantic realm and cultural content requires an independent solution. Therefore, Ivory’s solution is the basis of this research. Ivory is one of the theorists who has provided a suitable model for translating cultural elements, which includes borrowing, definition, literal translation, replacement, word formation, deletion, and addition. Due to the volume of the book, the seventh, eighth and ninth chapters were examined as a body of research. The result of the research shows that the translator has used a more integrated method in translating cultural elements and by applying this approach has provided the ground for the Arabic reader in the form of understanding the unfamiliar textual world and this has provided his success in this regard.
خلاصه ماشینی:
پـژوهش پـیشِ رو، کوشـیده بـه روش توصـیفی - تحلیلی و با تکیه بر الگوی ایویر (همان )، شیوه های برگردان و معادل یابی عناصر فرهنگـی مرزبان نامه را در ترجمه ابن عربشاه نقد و تحلیل کند.
بنــابراین ، پــژوهش پــیش رو مــی کوشــد از رهگــذر واکــاوی سـازوکارهای برگـردان عناصـر و مقولـه هـای فرهنگـی در ترجمـه ابـن عربـشاه از مرزبـان نامـه بـه پرسش های زیر پاسخ گوید: نخست اینکه ، راهکارهای مبنایی ابن عربشاه در انتقال مفاهیم فرهنگـی به زبان مقصد بر چه رویکردهایی استوار بوده است ؟ دوم آنکه ، کاربست کـدام یـک از راهبردهـای الگوی ایویر در ترجمه ابن عربشاه از فراوانی بالاتری برخوردار است ؟ سوم اینکه ، الگوی ایـویر در بررسی و تبیین معادل یابی عناصر فرهنگی در ترجمه فاکهه الخلفاء تا چه میزان کارآیی دارد؟ ٢.
البته این نکتـه ادعـای غنیمـی هـلال اسـت و بـر مبنای بررسی هایی که نگارندگان جستار حاضر با بررسی دقیق فاکهه الخلفـاء و مرزبـان نامـه انجـام داده اند، به این نتیجه رسیده اند که نمی تـوان ترجمـه ابـن عربـشاه را در چـارچوب ترجمـه اقتباسـی تعریف نمود؛ چرا که مترجم بیشتر در پی ترجمه ارتباطی و انتقال پیام بوده است ؛ بنابراین ، با وجـود جایگاه والا و سـترگی کـه بـرای پژوهـشگران و تطبیقگرانـی هماننـد اسـتاد غنیمـی هـلال در نظـر گرفته ایم ، بر این باوریم که این پژوهشگران به طور عملـی وارد تطبیـق و مطالعـه مقابلـه ای مـتن دو کتاب نشده اند و به نظر می رسد بر پایه نگاهی که به تشابه نام های ابواب دو کتاب داشـته انـد چنـین دیدگاهی را ارائه کرده اند.