چکیده:
هدف این پژوهش ، بررسی رابطه لختی سازمانی و نوآوری مدل کسب وکار با نقش تعدیلگر دوسوتوانی فناوری اطلاعات در کسب وکارهای کوچک و متوسط نرم افزاری در صنعت فناوری اطلاعات میباشد. باتوجه به اینکه پژوهش حاضر یک پژوهش کمی است محقق برای جمع آوری داده ها از روش توصیفی از نوع پیمایشی استفاده خواهد کرد. جامعه هدف شرکت های نرم افزاری فعال در صنعت فناوری اطلاعات و ارتباطات در سطح استان تهران می باشند که طبق فرمول کوکران نمونه موردنظر برابر با ١١٥ شرکت به دست آمد که به آن ها مراجعه شد. روش نمونه گیری در سطح شرکت به صورت تصادفی ساده انجام شد؛ در سطح فردی نمونه گیری به صورت هدفمند بوده است ، به این معنی که پژوهشگر در هر شرکت بین ١ تا ٣ نفر از مدیران ، معاونان و کارشناسان فعال در شرکت های کوچک و متوسط نرم افزاری و واحدهای فناوری اطلاعات و ارتباطات پرسش نامه را توزیع کرده است . درنهایت با توجه به گرداوری پرسشنامه ها از سازمان های مذکور در این تحقیق ١٢٠ پرسش نامه سالم و قابل تحلیل عودت و گردآوری شده سپس درنهایت توسط نرم افزار Smart PLS موردبررسی و تجزیه وتحلیل آماری قرار گرفتند. در این پژوهش فرضیه رابطه معنادار و منفی لختی سازمانی با نوآوری مدل کسب وکار مورد پذیرش قرار گرفت و فرضیه تعدیلگری دوسوتوانی فناوری اطلاعات رد شد این پژوهش نشان داد که لختی سازمانی با نوآوری مدل کسب وکار رابطه منفی و معنادار دارد، به این معنی که لختی سازمانی نوآوری مدل کسب وکار را کاهش میدهد؛ بنابراین سازمان ها باید از لختی سازمانی جلوگیری کنند.
خلاصه ماشینی:
متغيري در ايجاد نوآوري در مدل کسب وکار و کاهش اثر نامطلوب لختي سازماني مي تواند در شرکت هاي نرم افزاري فعال در صنعت فناوري اطلاعات و ارتباطات مي تواند تاثيرگذار باشد متغير دوسوتواني فناوري اطلاعات است که شامل اکتشاف و بهره برداري از فناوري اطلاعات ميباشد و سازمان ها بايد تلاش کنند تا علاوه بر توجه به بهره وري فناوري اطلاعات ، اکتشاف فناوري اطلاعات که باعث ايجاد نوآوري بيشتر در مدل کسب وکار مي شود را مورد توجه قرار دهند.
از طرفي باتوجه به بررسيها مشاهده شد که شرکت ها عمليات نوآوري خود را در ٤ زمينه نوآوري در محصول ، خدمت ، بازار و عمليات پيش گرفتند؛ اما تعجب آور اين است که حتي 4 Shekhar & Saji 5 Delfgaauw & Swank 6 Afuah & Tucci 7 Scott-Kemmis 147 باوجوداينکه خلاقيت و نوآوري در اين ابعاد انجام شد؛ اما همچنان تهديدهاي مختلفي متوجه آن شرکت ها شد که برخي از اتفاقات مانند اينکه سهم بازارها براي شرکت ها کاهش يافت ، در برخي از موارد نيازهاي مشتري به طور کامل برطرف نميشود، شناسايي فرصت به دنبال استفاده بهينه از آن ها براي کاهش هزينه ها و افزايش بهره وري به سختي انجام ميشد و ساير موارد ازاين دست که حتي باوجود انجام نوآوري در چهار زمينه اشاره شده به وجود آمدند (اسکات کميس ، ٢٠١٢).