چکیده:
در اندیشه سیاسی فارابی، عدالت از مفاهیم کلیدی است و حتی در محتوایی بسیار متنوعتر و گستردهتر از فلاسفه یونان طرح میشود. موضوع اصلی اندیشه وی برعکس افلاطون، عدالت نیست، بلکه سعادت است. بحث او با خداشناسی، نبوت و مسائل مربوط به آن دو آغاز میشود، و به عدالت میانجامد که فرعی از همین مباحث است و با آنها ارتباطی تنگاتنگ دارد. فارابی ضمن ارائه تعریفهای گوناگون از عدالت، سعی دارد تا عدالت عقلی را با آموزههای دینی هماهنگ سازد. وی ماهیت عدالت در مدینههای مضاد را به معنای تغلب و استیلا میداند. در این جوامع به جای عدالت وتعاون - که موجد رابطه صحیح سیاسی است - جور، تغالب وتغلب جریان دارد. و این، همان بیماری سبعی وعامل انحطاط در روابط اجتماعی و نظامسیاسی است. فارابی مشکل بنیادین نظامهای سیاسی دوره اسلامی را در انحطاط خلافت اسلامی، جدایی بین نظر و عمل، انحراف از مسیر عدالت، و استیلای اندیشه تغلب در این دو حوزه میداند. هدف تلاش فلسفی وی، بررسی علل انحطاط خلافت و بحران آن از این ناحیه است. فارابی در فلسفه سیاسی خود از عدالت به نفع خودکامگی و تغلب عقبنشینی نکرده است. شرح و نفی شدید «مدینههای مضاد»، از سوی وی، شرح و نفی جوامع مدنی عصر او واعتراض فیلسوفانه و زیرکانه به وضعیت موجود و رد مشروعیت حکام ستمگر است.
خلاصه ماشینی:
"به همین دلیل، مهمترین کتاب مابعدالطبیعی فارابی، آراء اهل المدینة الفاضلة، مانند کتاب جمهور افلاطون - که بیشک الگوی فارابی بود-، با بحث درباره عدل و ارتباط آن با فرد و دولت آغاز نمیشود(فخری، 1372، صص116-117)؛ بلکه با بحث درباره خداشناسی، نبوت و مسائل مربوط به آن دو آغاز میگردد تا برسد به عدالت که فرعی از همین مباحث است و با آنها ارتباط تنگاتنگ دارد(حلبی، 1372، ص296).
بیان فارابی درباره مدینه فاضله با وجود گستردگی، کلی است و در حوزه جزئیات و روابط ملموس سیاسی و اجتماعی مبهم و حتی ناگفته است؛ اما جامعهای است روحانی و «از آنجا که طرفدار فرمانروایی حکیمان فرزانه است و سعادت جامعه را در هماهنگی و سادگی میداند و عدالت را در گماردن افراد به کاری مناسب سرشت و تواناییشان میبیند، رأیی روشن دارد و همانندی اندیشهاش با افلاطون نیز آشکارتر است(اصیل، 1371، ص96).
بر طبق آرای فارابی، اگر خداوند متعال واجد فضایل و اکمل کمالات است و کائنات را بر مبنای عدالت خویش بنا نهاده است، رئیس مدینه نیز باید کاملترین و فاضلترین فرد در جامعه از حیث فضایل و عقلانیت و از جمله عدالت باشد و حکومت خود را با تأسی به شرع، مبتنی بر عدل سازد.
پس، میتوان این سؤال را طرح کرد که از نظر فارابی، راه رسیدن به مدینه فاضله چگونه است؟ انقلاب، جبر تاریخ، اراده مردم یا شقوق دیگر؟ پاسخ استاد داوری این است (داوری، 1374الف، ص77):«مدینه فاضله، با رئیس فیلسوف و با مقبولیت یافتن اقوال و آرای او تأسیس میشود و قوام مییابد."