خلاصه ماشینی:
"دولتمردان ایران نیز هرگاه از رویارویی مستقیم با قدرتهای بزرگ ناتوان بودهاند،به جستجوی قدرتی تازه نفس،خوش پیشینه و نیکخواه در پهنهء بین المللی پرداختهاند تا با نزدیک شدن به آن و قرار دادنش در برابر نیروهای استعمارگر،از تهدیدها و فشارها بکاهند و استقلال سیاسی کشور را تضمین و از منافع ملی پاسداری کنند.
ناپلئون در نامهای به فتحعلیشاه از اتحاد با ایران استقبال کرد و به شاه دربارهء خطر روسیه و طمع ورزیها و توسعهطلبیهای بریتانیا هشدار داد و افزود که ایران برای حفظ منافع خود باید با کمک خارتشی منظم در برابر این تهدیدها ایجاد کند.
شاه و صدر اعظم دور اندیش او(میرزاحسین خان سپهسالار)در سفر دوم خود به اروپا کوشیدند پای آلمان را بعنوان بازیگر سوم و متوازانکننده در برابر روسیه و انگلیس به معادلات سیاسی ایران بکشانند و با دادن امتیاز و بستن پیمانی برای کشیدن راهآهن،آلمان را به روابط خارجی ایران وارد کنند.
آمریکا: لزوم بازسازی کشور پس از جنگ از یک سو و عزم دولتمردان ایرانی با رویارویی با دو قدرت استعماری روسیه و انگلیس برای رسیدن به استقلال سیاسی از سوی دیگر،حضور یک قدرت خارجی مصلح را در معادلات داخلی و بین المللی ایران ایجاب میکرد.
54 پس از جنگ جهانی دوم و در پی اشغال آذربایجان از سوی نیروهای شوروی،پشتیبانی مؤثر سیاسی و معنوی آمریکا از ایران،محبوبیت آن کشور دو چندان شد و برای دولتمردان ایرانی که در راه رسیدن به استقلال سیاسی،با اتحاد جماهیر شوروی و انگلیس درگیر بودند،آمریکا به امیدی تازه تبدیل شد."