خلاصه ماشینی:
"اشاره است به شعری که درباره سه تن شاعر برجسته پارسی سروده اند: در شعر سه تن پیامبرانند هرچند که لا نبی بعدی اوصاف و قصیده و غزل را فردوسی و انوری و سعدی استاد ملک الشعرای بهار درباره این مطلب چنین سروده است: من عجب دارم از آن مردم که هم پهلو نهند در سخن فردوسی فرزانه را با انوری انوری هرچند باشد اوستادی بی بدیل کی زند با اوستاد طوس لاف همسری سحر هر چندان قوی, عاجز شود با معجزه چون کند با دست موسی سحرهای سامری (سیروس شمیسا, سبک شناسی شعر, ص120) در فرصت مغتنمی که نصیبم شد این ترجمه را به دقت خوانده بسیار از آن بهره گرفتم.
ص69, بیت1, شرح2 بیتی از سعدی شاهد آورده شده است, به نظر می رسد بیت دیگری از همین غزل بیشتر با محتوای شعر متنبی سازگار باشد: کشتن شمع چه حاجت بود از بیم رقیبان پرتو روی تو گوید که تو در خانه مایی3 2.
ص203, بیت26 در ذیل شعر (و جرم جره…) علاوه بر معادل فارسی که مترجم محترم ذکر کرده اند بیت زیر نیز گواه دلنشینی است: شمال از جانب بغداد برخاست گناه مردم شط العرب چیست؟12 همچنین شعر خاقانی شروانی در اعتذاریه اش از مردم اصفهان و مجرم دانستن شاگردش (مجیر بیلقانی) که اصفهان را هجو کرده بود: جرم ز شاگرد پس عتاب بر استاد اینت بد استاد اصدقای صفاهان13 13.
ص279, بیت31, شرح2 مترجم محترم ذکر کرده اند که تشبیه شعر و طبع شعری به آب مضمونی مشهور است که البته جای انکار نیست, اما در نمونه ای که از سنائی غزنوی به نقل از امثال و حکم دهخدا ذکر کرده اند, آب به معنای (آبرو) می باشد نه خود آب."