چکیده:
دسترسی به خدمات اساسی مانند سلامتی، آموزش و بهداشت از شاخص های مهم توسعه یافتگی به شمار می روند. شهرها به عنوان مهم ترین مراکز سکونت گاهی باید توانایی ایجاد دسترسی برابر و یکسان را برای تمامی شهروندان اعم از ثروتمندان و فقرا فراهم کنند. با وجود این، نابرابری های زیادی از نظر دسترسی به خدمات وجود دارند. مدیریت شهری به عنوان نهاد سیاست گذار و هدایت کننده برنامه های شهر نقش مهمی در کاهش نابرابری ها میان شهروندان و ارتقای وضعیت توسعه شهر دارد. تعیین میزان توفیق مدیریت شهری به عنوان یک حکومت محلی در تحقق اهداف، خود زمانی میسر است که عملکرد آن به دقت ارزیابی شود. با وجود روش ها و شاخص های موجود برای سنجش عملکرد موسسات اقتصادی و توفیق نسبی آن ها در انجام این امر، مطالعات نشان می دهند که سنجش عملکرد حکومت های محلی امری پیچیده و دشوار می نماید. دو حوزه علمی در زمینه بررسی عملکرد حکومت های محلی در رشته های مدیریت و جامعه شناسی است. در حوزه مدیریت دو بحث کارایی و اثربخشی و شاخص های مربوط به آن ها در حکومت های محلی مورد توجه قرار دارد و در حوزه جامعه شناسی نیز موضوع در چارچوب نظریه سرمایه اجتماعی بررسی شده است. مطالعه حاضر تلاش کرده است تا سنجش عملکرد شوراها را با استفاده از رهیافت کیفی «نظریه بنیانی» مورد توجه قرار دهد. در این مقاله با بررسی مهم ترین مطالعات انجام شده در دو حوزه مدیریت و جامعه شناسی در خصوص سنجش عملکرد حکومت های محلی، مدل های سنجش آن ها استخراج شده است. در ادامه مقاله با توجه به دیدگاه های بیان شده توسط اعضای شوراهای شهر، در جامعه تحقیق، مدل جامعه شناختی سنجش عملکرد تدوین گردیده است. در این مدل مهم ترین شاخص ها بر اساس دیدگاه های افرادی که در میدان قرار دارند و با نگاهی متفاوت از نگاه محققان و مدیران به موضوع حکومت محلی و عملکرد آن می نگرند، بر اساس روش کیفی نظریه بنیانی تدوین شده است.