خلاصه ماشینی:
"درباره چگونگی دادرسی و به طور کلی نظام قضا در اسلام کتاب های بسیاری به زبان های فارسی و عربی نوشته اند; اما مشکل بتوان اثری به سودمندی و جامعیت کار ساکت در این دو زبان یافت.
از گزارش هایی که کتاب در باب کارکرد دستگاه حسبه در سرزمین های مختلف اسلامی می دهد, باز تشکیلات (احتساب آغاسی) ترکان عثمانی و (محتسب الممالک) عصر صفوی معقول تر از موارد دیگر به نظر می رسد; چون دایره کار این دو بیشتر بر روی بازار و نرخ ارزاق بوده است.
البته منظور این نیست که کتاب الزاما فصلی به عنوان نتیجه گیری داشته باشد; بلکه مراد این است که بهتر بود نویسنده دانشمند برآوردهای نهایی خود را درباره سرشت دادرسی در اسلام, در بخشی به روشنی بیاورد و نقاط ضعف و قدرت آن را در عمل و اجرا برشمارد.
این دادجویی علی(ع) نه فقط نشان از استقلال قاضی دارد, بلکه گویای وجود زمینه های احساس جدایی نهاد قضا از دستگاه حکومت است.
چهارم آنکه حکام اموی و سپس عباسی اگر به این رویه ادامه ندادند, علتش را باید در قبیله ای شدن دستگاه حکومت جست و جو کرد; هر چند نا آگاهی نوعی رهبران از احکام شرع و تخصصی بودن کار قضا, باز موجب جدایی عملی نهاد قاضی از حکومت گردید.
نکته آخر درباره سرشت دادرسی در اسلام این است که ماهیت دادرسی در اسلام بر اساس بازیافتن حق و دادگستری قرار دارد, نه بازسازی حق و دادپروری; یعنی در نظام قضای اسلامی حقیقت, مسلم انگاشته می شود و باید آن را بازیافت, نه آنکه حقیقت در جریان دادرسی باز ساخته شود و خود دستگاه دادرسی, راه عدالت جویی را به دادخواهان بیاموزد."