خلاصه ماشینی:
"این طرز برخوردها و این نوع سیاستگذاریها در نهایت منجر میشود به این که«آدم برفی»را آب کنیم،با مکث بیمورد «مکس»را از حال و روز آرمانیاش جدا کنیم و«مارمولک»را در اوج خودنماییاش در زیر پا له کنیم!آن وقت«محمد رضا هنرمند»در همان تجربهی«مرد عوضی»موسپید میکند و دیگر به سراغ اینگونهی پردردسر نمیرود، «داریوش مهرجویی»میماند با همان تجربهی «اجارهنشینها»و«آقای هالو»،«داوود میرباقری»عطای آدمبرفیها را به لقایشان میبخشد و امثال«محسن امیر یوسفی»سالها در خواب تلخ زمستانی فرو میروند؛«علی رضا خمسه»به عنوان یک سمبل کمدی سالها خنداندن را از یاد میبرد و«اکبر عبدی»در آخرین سری«زیر آسمان شهر»روزهای طنازیاش را فراموش میکند و پس از سالها مردی از عالم سیاست در گذری از سینما او را باز مییابد!اگر موضوع خندهیی هم باقی مانده باشد در ادارهی چند مجموعه ساز تلویزیونی است و آن هم با اختیارات محدود و فقط اداها و تکهپرانیهای چند بازیگر خاص تلویزیون است که لبخند را به مردم هدیه میکند و تازه در جواب این خندهآفرینیها طیفهای گستردهیی اعم از سیاستمدار،هنرمند،دکتر،مهندس، دلال،معمار،معلم،پلیس و...
-وقتی جزییات زندگی یک زن ایرانی با پرداختی مطلوب و فیلمنامهیی دقیق به تصویر کشیده میشود با این همه توجه و تبلیغ چنین رقم نازل فروشی به ثبت میرسد،اما وقتی محور یک فیلم کمدی در سینمای آن سوی مرزها همین زن است از آنجا که جسارت شوخی با این شخصیت وجود دارد قلب گیشهها میتپد و این فیلم که بازیگر ستارهیی هم در خود نمیبیند فروشی معادل 007 برابر یک فیلم آرام ایرانی به نام به همین سادگی را خواهد داشت-البتهتناسب دخل و خرج تماشاگران ایرانی و ساختار و اعتبار فیلمهای هالیوودی و نوع زندگی و اقتصاد این دو اجتماع نباید ما را از حقیقت دور کند."