چکیده:
مسائل فلسفهء سیاسی را میتوان دستکم با دو افق و مبنای فلسفی«طبیعی»و «فراطبیعی»مورد تحلیل قرار داد.فلسفهء سیاسی متعالیه،عنوانی ناظر به نگرش فلسفی فراطبیعی به مسائل حیات جمعی و حوزهء فعالیتهای ارادی،سیاسی و اجتماعی انسان است و هدف اساسی آن نیز تبیین ضرورت شایستهسالاری و تنظیم امور در راستای مشارکت عمومی انسانها در انجام افعال خیر،جهت تأمین سعادت اجتماعی در جامعهای توحیدمحور و فضیلتمدار است.ملا صدرا براساس نظریهء اصالت وجود و حرکت جوهری نفس و نیز نگرش ارگانیک به ساحت اجتماع،توانسته است مبنای فلسفی فراطبیعی حیات جمعی معقول را به نظر به ساحتهای گوناگون نفس ارائه نماید.بسط این مبنا در حوزهء سیاست و اجتماع،منوط به تبیین نوع رابطهء علم النفس با فلسفهء سیاسی است.
خلاصه ماشینی:
"مجرد او است و بدن یا بعد مادی انسان نیز متقوم به آن است؛زیرا نفس انسان اگرچه
انسان است و نفس آن را ایجاد میکند؛اما این نوع فاعلیت،فاعلیت بالقصد نیست تا
اشیاء،آنگونه که هستند و حکم به وجود این حقایق از طریق تأمل برهانی-نه اخذ به ظن و گمان و تقلید-به اندازهء وسع انسانی است.
استیلای معارف و فضایل فکری و عملی،بر ساحت مادی حیات بشری در حوزهء سیاسی-اجتماعی است(صدر المتألهین،2831(ب)،ج 1:42).
الی الله تنظیم نموده است و حکمت عملی او نیز در طی این چهار مرحله نمود مییابد.
اساسا نفس انسان،عبارت از حقیقت،ذات و جوهر آن چیزی است که به عنوان انسان شناخته میشود.
جهان مادی و روحانی است و خود از جهت روح(نفس)بسیط و واحد و از لحاظ
تودهها استفاده شود:«پس وقتی ثابت شد که مقصود ادیان،آن است که نفس آدمی به قوامدهندهء خویش(خداوند متعال)معرفت و شناخت حاصل کند و با نردبان معرفة النفس
علم حصولی است و طبعا میان نفس(عالم)و این نوع علم،تمایز وجود دارد.
او به مدینهء فاضله،تلائم دارد؛زیرا مدینهء فاضله نیز دارای ساختاری شبیه به نفس و بدن تام و صحیح الاجزاء است که به رغم فعالیت جداگانهء هر یک از قوا(مقننه،قضائیه،
ملا صدرا:«حق تعالی نفس انسانی را از جهت ذات و صفت و افعال به مثال خویش آفریده است تا معرفت نفس،وسیلهای برای معرفت حق باشد؛اما اینکه انسان،به حسب
موظف است خود را از این امراض جسمی و روحی خلاصی بخشد(صدر المتألهین،
از نظر ملا صدرا،کمال قوهء نظری نفس انسانی در اتصال به عقل فعال است.
ملا صدرا در حکمت متعالیه نیز به این توالی توجه داشته است."