چکیده:
توجه به ساختار زبانی اثر ادبی از ویژگی های ممتاز مکتب صورت گرای (فرمالیستی) روسی است که در سال های آغازین قرن نوزده مطرح و پس از آن نیز مورد اقبال بسیاری از زبان شناسان و ادیبان قرار گرفت. با توجه به بحث هایی که در زمینه رابطه زبان و ادبیات مطرح است که برخی زبان را به طورکلی جدای از ادبیات می بینند و برخی به عکس زبان را محملی برای ادبیات می انگارند، این پژوهش می کوشد تا با استناد به برخی از ویژگی های زبان فارسی نشان دهد که شکل گیری ادبیات منظوم به ویژگی های زبانی هر زبان بستگی دارد. در این زمینه مقاله می کوشد تا با بررسی ابزارهای زبان شناختی چون قلب نحوی، مطابقه فاعلی و همچنین ترتیب کلمات اصلی در پاره ای از اشعار حافظ نشان دهد که تا چه اندازه این ابزارهای زبانی در نظم آفرینی ادبیات منظوم فارسی مؤثرند. در این پژوهش با مقایسه پاره ای از اشعار حافظ و شکسپیر نشان داده شده است که چگونه استفاده و یا عدم استفاده از چنین ابزارهایی می تواند در شکل دهی این دو ادبیات مؤثر باشد. همچنین این پژوهش تفاوت گرایش به ادبیات منظوم در ادبیات فارسی و گرایش به ادبیات منثور در ادبیات انگلیسی را ناشی از امکان استفاده شاعر از برخی از قابلیت ها و ابزارهای زبانی این دو زبان می داند و نشان می دهد که حداقل بخشی از ادبیات در هر زبان به ویژگی های زبانی زبانی که ادبیات به آن تظاهر می یابد بستگی دارد. این پژوهش عملا نشان می دهد که ادبیات برخلاف برخی از هنرها که مستقل از مصالح مورد استفاده به صورت حقیقتی جداگانه اند، زبان به عنوان مواد بیان ادبیات در شکل دهی ادبیات مؤثر است. بر اساس یافته های این پژوهش برجسته شدن نوعی از ادبیات در زبانی خاص متاثر از قابلیت ها و محدویت های آن زبان خاص می باشد.
خلاصه ماشینی:
"مانند {Sای که در کوی خرابات مقامی داریS}{Sروزگاریست که ما را نگران میداریS}{Sبشنو این نکته که خود را ز غم آزاد کنیS}{Sای بیخبر بکوش که صاحب خبر شویS}تنها 1 غزل در دیوان حافظ است که ردیف آن با مطابقۀ فاعلی دوم شخص جمع شکل گرفته است و آن غزلی است که با مصرع زیر شروع میشود.
:130 TENNOS ;nus eht ekil gnihton era seye`ssertsim yM ;der`spil reh naht der erom raf si laroC ;nud era stsaerb reh neht yhw,etihw eb wons fI daeh reh no worg seriw kcalb,seriw eb sriah fI ,etihw dna der,d`ksamad sesor nees evah I ;skeehc reh ni I ees sesor hcus on tuB thgiled erom ereht si semufrep emos ni dnA skeer ssertsim ym morf taht htaerb eht ni nahT wonk I llew tey,kaeps reh raeh ot evol I ;dnuos gnisaelp erom raf a htah cisum tahT ;og sseddog a was reven I tnarg I dnuorg eht no sdaert,sklaw ehs nehw,ssertsim yM erar sa evol ym kniht I,nevaeh yb,tey dnA erapmoc eslaf htiw deileb ehs yna sA در غزل 116 حتی این قواعد نیز رعایت نشده است،در مصرع دوم evol و evomer همقافیه شده است که به لحاظ حروف همسان نیستند ولی به لحاظ صدا غیرهمسانند.
نتیجه در این پژوهش نقش برخی ویژگیهای زبانی چون قلب نحوی،مطابقۀ فاعلی،فعلمرکب،و آرایش واژگانی زبان در شکلگیری اشعار دو غزلسرای شهیر انگلیسی و فارسیمورد بررسی قرار گرفته است.
آنچه که در این پژوهش میتوان از آن به عنوان محدودیت نام برد،این است که در اینجا تنها به تحلیل چند شعر از دو شاعر بسنده شده است،بنابراین پیشنهاد میشود که&%06019BZPG060G% پژوهشهای گستردهتری با مقایسۀ آثار شاعران بیشتری در چندین زبان انجام پذیرد."