چکیده:
تمدن اسلامی با تشکیل حکومت نبوی فرآیند شکل گیری و توسعه خویش را آغاز کرد. اما آنچه که موجب شد طی بیش از ده قرن به یکی از مهم ترین تمدن های تاریخ بشری مبدل شود، چند ویژگی بنیادی بود که دو مورد اصلی و محوری آن در این مقاله مورد توجه بوده اند: ترکیبی یا تلفیقی بودن و وحدت فرهنگی تمدن اسلامی در تمام دوره ها.
این دو ویژگی ضامن توسعه و پویایی و تداوم خلاقه تمدن اسلامی بوده است که تا دوره مدرن نیز وجود داشته و با ورود مدرنیته متوقف شده است. ترکیبی بودن سبب می شد که تمدن اسلامی ذیل جهان بینی توحیدی، سنت های پیشااسلامی سرزمین های فتح شده را در خود ادغام کند و وحدت فرهنگی نیز سبب می شد چرخه دائمی از روابط درون تمدنی که منجر به نقل و انتقالات فرهنگ و هنر و علوم می شده، شکل بگیرد. در این مقاله این دو خصیصه با تاکید بر دو عرصه هنر اسلامی و علوم اسلامی مورد بحث قرار گرفته اند.
The Islamic civilization began its formation and expansion with the establishment of the Prophetic state. But، what really caused this civilization to turn into one of the most significant civilizations in the world history within ten centuries were several fundamental features، two of which will be discussed in this paper: the eclectic nature and cultural unity of this civilization in all stages. These two features have guaranteed the development، dynamism and perpetuation of creativity of Islamic civilization which stretched out up to the modern time and then was stopped. Eclecticism helped this civilization to integrate the pre-Islam traditions of the conquered lands within monotheistic worldview، while cultural unity helped the formation of a permanent intra-civilizational cycle، which led to the transfer of culture، art and science. The present paper is an attempt to study the said two features with emphasis on the fields of Islamic art and sciences.
خلاصه ماشینی:
"اما آنچه که ئموجب شد طی بیش از ده قرن به یکی از مهمترین تمدنهای تاریخ بشری مبدل شود،چند ویژگی بنیادی بود که دو مورد اصلی و محوری آن در این مقاله مورد توجه بودهاند:ترکیبی با تلفیقی بودن و وحدت فرهنگی تمدن اسلامی در تمام دورهها.
در مقابل رویکرد بالا،رویکردهای قومگرایانه دیگری نیز وجود دارد که سهمی برای اعراب در حیطه تمدن اسلامی قائل نیستند و آنها را تنها واسطهای برای انتقال پیام و جهانبینی الهی دانسته و شکوفایی این تمدن را محصول سایر اقوام بالاخص ایرانیان دانستهاند،به عنوان مثال عیسی بهنام در مقدمهای بر ترجمه فارسی کتاب کونل در باب هنر اسلامی مینویسد با مطالعه دقیق هنر در کشورهای اسلامی خواهیم دید که«لا اقل هشتاد درصد ریشه آنچه که ما هنر اسلامی مینامیم،از کشور ایران است»(کونل،1384،مقدمه عیسی بهنام بر ترجمه فارسی:5).
نکته مهم آن است که هر زمان که تمدن اسلامی در اوج شکوفایی بوده،این روحیه تلفیقی و ترکیبی نیز در حد بالایی وجود داشته و بهطور پیوسته سنت تمدن اسلامی از طریق سنن علمی و هنری سایر تمدنها و فرهنگهای باستانی تغذیه میشده است،اما همه اینها در نهایت در ذیل چتر جهانبینی اسلامی تلفیق میشدهاند.
از نتایج وحدت فرهنگی این بوده که محصولات فرهنگی، علمی و هنری که در هر کجای تمدن اسلامی تولید میشد،در سرتاسر این تمدن،فارغ از مرزهای سیاسی حکام محلی مسلمان و گاه فراتر از مرزهای سیاسی امپراطوریهای اسلامی، مصرفکننده خاص خودش را داشته و در میان مناطق مختلف نیز توزیع میشده است."