Abstract:
شبیهخوانی سنتی نمایشی است که مضمون غالب آنرا نمایش واقعههای تاریخی ـ مذهبی زندگی و مصائب خاندان پیامبر و بهویژه واقعة کربلا تشکیل میدهد. جنبة آیینی این سنت نمایشی بهگونهای است که مخاطب سنتی در نسبتی خاص با آن قرار میگیرد و این ویژگی در برداشت و فهم مخاطب از آن نقش عمدهای ایفا میکند. در حالیکه فهم مخاطب نیز شکل نخواهد گرفت مگر بهواسطة تماشا کردن قدسیانه و فهم پیشین برآمده از متن سنت. از سویی دیگر بهدلیل ارتباط دو سویه بین مخاطب و این نمایش، شبیهخوانی نیز جز با وجود مخاطبانی که به فهم آن نائل آیند تداوم نخواهد یافت. این نوشته بر آن است تا بر اساس رویکرد پدیدارشناختی ـ هرمنوتیکی، تفاوت مخاطب با تماشاگر صرف را در شبیهخوانی مشخص کرده و نشان دهد که مخاطب در شبیهخوانی نقش نگاهبان کار هنری را ایفا کرده و در نهایت در این نمایش، چهار وجه مخاطب ـ بازیگر ـ نگاهبان ـ شاعر شکل میگیرد.
Machine summary:
جنبة آیینی این سنت نمایشی بهگونهای است که مخاطب سنتی در نسبتی خاص با آن قرار میگیرد و این ویژگی در برداشت و فهم مخاطب از آن نقش عمدهای ایفا میکند.
از آنجا که ویژگی آیینی این هنر از عوامل مهمی است که ارتباط متقابل شبیهخوانی و مخاطب را ایجاد میکند، این نوشتار بر آن است تا با تأکید بر این جنبه از شبیهخوانی و بر اساس رویکرد پدیدارشناختی ـ هرمنوتیکی نقش مخاطب در شبیهخوانیهای با مضامین مذهبی را بهعنوان نگاهبان کار هنری مورد بررسی قرار دهد.
مخاطب شبیهخوانی نیز بدون اینکه فهم پیشینی از شبیهخوانی داشته باشد نمیتواند با این نمایش نسبت برقرار کند و عالم شبیهخوانی برای او گشوده نخواهد شد چراکه «عالم» فهم «پیشین» وجود است و فهم ما همواره در گرو پیشفرضهایی است که آنرا از سنت وام گرفتهایم.
البته باید توجه داشت فهم مخاطب از این قراردادها در شبیهخوانی بهدلیل آیینی بودن این نمایش، فهمی متفاوت است چراکه ویژگی آیینی این نمایش جزء جدانشدنی آن بوده و فهم مخاطب از شبیهخوانی، عناصر و ویژگیهای آنرا تحت تأثیر قرار میدهد، از اینرو اهمیت بسیاری دارد.
زمانیکه مخاطب بهعنوان عملی آیینی در این نمایش شرکت میجوید، جزئی از کار میشود و ارتباط وجودی بین مخاطب و شبیهخوانی شکل میگیرد.
از اینرو فهم مخاطب -بازیگر فهمی است وجودی که از ارتباط اجزا و عناصر و کلیت نمایش شبیهخوانی و در حرکت از جزء به کل و کل به جزء در دوری هرمنوتیکی شکل میگیرد.