Abstract:
اساس سخنوری ، اقناع و ترغیب مخاطب و گفتن سخن موثر است که از این فن به اقتضـای حـال و "بلاغـت " تعبیر کرده اند. از آنجا که سخن از ارتباط متقابل گوینده با شنونده حاصل می گردد، بنابراین شرط تـاثیر آن ، شـناخت حال و موضع مخاطب است و این شناخت وقتی به دست می آید که مخاطب نزد گوینده حاضر و عوالم درون او برای گوینده محسوس و ملموس باشد. جلال الدین محمد مولوی در فیه ما فیه -که مجموعه تقریرات شفاهی او در حضـور مخاطبان و مریدانش می باشد- کوشیده است تا به یاری جملات خطابی در نفوس شنوندگان تصـرف و مقاصـد مـورد نظر خود را در آنها افاده نماید. در پژوهش حاضر کوشش شده تا با روش توصیف و تحلیـل محتـوا بـه بررسـی انـواع جملات خطابی و چگونگی کاربرد آنها در نثر فیه ما فیه پرداخته شود.٢ برآیند تحقیق حاکی از آن است که مولوی در سراسر فیه ما فیه به منظور بیان احساسات درونی و انتقال هر چه مـوثرتر اندیشـه هـای عرفـانی و اخلاقـی بـه مخاطـب و جلب پذیرش او، در کنار بیان این مفاهیم در کسوت جملات خبری ، از انواع جمله های انشایی و خطـابی (امـر، نهـی ، پرسش و ندا) با اغراضی چون تاکید، تذکر، تحذیر، ارشاد، ترغیب و ... به قصد حفظ ارتباط با مخاطب بهره می گیـرد که این امر با آموزه های تعلیمی -تبلیغی مولوی سازگار افتاده است . از میان جملات خطابی نیز پرسش و امر از بالاترین بسامد در نثر فیه ما فیه برخوردارند.
Machine summary:
"در این جستار سعی شده که با بیان و بررسی اغراض و کارکردهای بلاغی نثر خطابی در فیه ما فیه ، مولوی به عنوان یک اثر خطـابی -کـه روی سـخن گوینـده در آن بـا جمعـی معین است - میزان اثر گذاری این معانی بر مخاطب و شیوه های اقناع او بازنموده شود.
افعال و جملات امری دیگری نیز با مقاصد ثانوی در نثر فیه ما فیه به کار رفته کـه بـه بعضی از آنها اشاره می گردد: اندرز و ارشاد از مهم ترین کارکردهای بلاغی فعل امر در متون تعلیمی صوفیه – از جمله فیـه مـا فیـه – اندرز و ارشاد مخاطب است : - استغفار کن از این اندیشه ها و پندارها که می پنداشتی آن کار از دست و پای تو خواهد آمدن (فیه ما فیه : ٧٩).
این کارکرد نیز در دو جمله به کار رفته است : - پوستین مرا رها نمی کند چه چاره کنم ؟ (همان : ١١٦) - چون شرح مقام سالکان را دراز گفتیم شرح احـوال واصـلان را چـه گـوییم ؟ (همـان : (123 تحقیر مولانا برای بیان کوچکی و حقارت امری ، در دو موضع از پرسش استفاده می کند: - آخر اعدای برونی چیزی نیستند، چه چیز باشند؟ (همان : ٥٧) - از دریا آب بردن چه قـدر دارد و عـاقلان از آن چـه فخـر دارنـد و چـه کـرده باشـند؟ (همان :٩) امر مولوی تنها در یک مـورد، آن هـم درخـلال حکـایتی کـه ذکـر مـی کنـد، از جملـه پرسشی برای افاده معنای امر سود می جوید: - فریاد برآورد که از خدا نمی ترسی ؟ گفت چرا ترسم که تو بنده خـدایی و ایـن چـوب خدا (همان : ١٥٢)."