Abstract:
آلتوسر برجستهترین نظریهپرداز مارکسیسم ساختارگرای فرانسوی و پیشگام نقد تفاسیر هگلی از مارکس تلقی میشود که چارچوب نظریه وی پیچیدهترین برداشت از ساختار اجتماعی را ترسیم میکند. آلتوسر با نقد سوژه خودبنیاد به عنوان مبنای معرفتشناسی مدرنیته و تفسیر آن به عنوان یک تصویر ایدئولوژیک از انسان توانست از این مفهوم مهم سنت فکری روشنگری اعتبارزدایی کند. او با بازخوانی آثار متاخر مارکس نشان داد که مساله اصلی تفکر مارکس برخلاف ادعای مارکسیستهای انسانگرا تبدیل طبقه پرولتاریا به عنوان سوژه انضمامی تاریخساز نبود؛ بلکه اهمیت کار نظری مارکس در تولید یک مساله جدید یعنی تاریخ به عنوان یک واقعیت مادی مستقل از اراده و آگاهی انسانی بوده است. دستاورد ابداع مارکس در حوزه مباحث نظری جدید ارائه یک صورتبندی ماتریالیستی از تاریخ زندگی جمعی بشر بود و مهمترین پیامد این ابداع از نظر آلتوسر این بود که مفهوم سوژه از محوریت تفکر مدرن خارج شد. تلاش آلتوسر برای جدایی میان آگاهی و سوژه، به تحول اساسی در ساختارگرایی مارکسیستی منجر شد. آلتوسر سعی داشت تا نشان دهد که انسان کنشگر تاریخ و تعیینکننده مسیر آن نیست و اساسآ تاریخ بیش از آنکه محصول اراده و آگاهی سوبژکتیو و کنش متقابل باشد، برآیند استقلال نسبی ساختارهای اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیک است که تعین چندبعدی صورتبندی اجتماعی تلقی میشود.
Machine summary:
او با بازخواني آثار متاخر مارکس نشان داد که مساله اصلي تفکر مارکس برخلاف ادعاي مارکسيست هاي انسان گرا تبديل طبقه پرولتاريا به عنوان سوژه انضمامي تاريخ ساز نبود؛ بلکه اهميت کار نظري مارکس در توليد يک مساله جديد يعني تاريخ به عنوان يک واقعيت مادي مستقل از اراده و آگاهي انساني بوده است .
آلتوسر سعي داشت تا نشان دهد که انسان کنش گر تاريخ و تعيين کننده مسير آن نيست و اساسآ تاريخ بيش از آنکه محصول اراده و آگاهي سوبژکتيو و کنش متقابل باشد، برآيند استقلال نسبي ساختارهاي اقتصادي، سياسي و ايدئولوژيک است که تعين چندبعدي صورت بندي اجتماعي تلقي ميشود.
به زعم وي آنچه مارکس در کتاب هاي ايدئولوژي آلماني و تزهايي درباره فوئرباخ طرح کرد و در مهم ترين اثر خود کتاب سرمايه آن را تکميل کرد همين گذار از سنت آگاهي سوبژکتيو مدرن به سنت ماترياليسم تاريخي است .
وي را بايد پايه گذار شکل جديدي از ساختارگرايي مارکسيستي تلقي کرد که هم با ماترياليسم خطي و تک عاملي مارکسيسم ارتدکس تفاوت هاي بنيادين داشت و هم مبتني بر نقد خوانش هگلي مارکسيسم فلسفي و اومانيستي از ميراث فکري مارکس بود.
آلتوسر با استفاده از مفهوم پروبلماتيک سعي داشت تا نشان دهد که مساله اصلي نظام فکري مارکس برخلاف هگل ، آگاهي تاريخي نيست ؛ بلکه تحليل صورتبنديهاي اجتماعي بر اساس مناسبات و ساختارهاي اقتصادي، سياسي و ايدئولوژيک است .
اهميت انديشه آلتوسر در بازخواني ميراث فکري مارکس به سنت فکري مارکسيسم فرانسوي منحصر باقي نماند؛ بلکه وي را بايد پيشگام جرياني تلقي کرد که با نقد سوژه مدرن شرايط امکان هاي جديدي را براي تفکر انتقادي فراهم کردند.