Abstract:
تصوف شیخ احمد غزالی، تصوفی عاشقانه است که در آن، حسن و عشق از عناصر اصلی سلوک شمرده میشوند. حسن از پی تجلی و عشق از پی دیدن حسن میآید. با دیدن حسن، شور عاشقانه حادث میشود؛ پس عشق همواره پس از تجلی حسن است. در این مقاله ابتدا عشق و حسن را از منظر غزالی توضیح داده، سپس چند ویژگی اصلی آنها را در رابطه با هم بررسی کردهایم که عبارتاند از: برای انسان بودن عشق، کرشمه حسن و کرشمه معشوقی، اشتقاق عاشق از عشق و اشتقاق معشوق از تجلی حسن، و تشکیکی بودن حسن و عشق. در نهایت به بحث هنر از نگاه غزالی پرداختهایم. او هنر را با تشبیه مرتبط میداند. هنرمند حسن را میبیند و آن را در اثرش مینمایاند؛ پس هنرمند از آنجا که حُسنبین است، عاشق است و از آنجا که حسن را مینمایاند، اهل تشبیه است. در پایان به هنر مطلوب از دید غزالی میپردازیم؛ هنری که از بیخودی هنرمند برخاسته است و دراصطلاح آن را «هنر بیهنری» مینامند.
Machine summary:
در این مقاله ابتدا عشـق و حسـن را از منظـر غزالـی توضیح داده ، سپس چند ویژگی اصلی آنها را در رابطه با هم بررسی کرده ایم کـه عبارت اند از: برای انسان بودن عشق ، کرشمه حسن و کرشمه معشوقی، اشـتقاق عاشق از عشق و اشتقاق معشوق از تجلـی حسـن ، و تشـکیکی بـودن حسـن و عشق .
منشأ حسن سعیدالدین فرغانی در تعریف جمال و حسـن در کتـاب مشـارق الـدراری و در شرح این بیت ابن فارض که میگوید: «و سر جمال منک کل ملاحه / بـه ظهـرت فی العالمین و تمت »، مینویسد: «سوگند به سر جمالی که از تو و ذات مطلق تـو به قوابل عالم تجاوز و سرایت مـیکنـد و هـر شـیرینی و نمکینـی و مناسـبت و ملائمتی پوشیده ، که به وصف و تقریر نمیآید، در همه عالم و عالمیان به آن سر جمال ظاهر و تمام شده اسـت » (فرغـانی، ١٣٩٨: ١٣١).
شیخ احمد غزالی نیز همین معنا را در عبارتی دیگر میگوید: «حسن نشان صـنع است » (غزالی، ١٣٩٠: ٣٢)؛ یعنی هر صنعی با حسن همراه است .
غزالی از این نیز فراتر میرود و در جای دیگر مینویسد: دیده حسن از جمال خود بردوخته است که کمال حسن خود درنتوانـد یافـت ؛ الا در آینه عشق عاشق .
لذاست که غزالی میگوید عاشق ، که آدمی است ، به حسن معشوق نزدیک تـر اسـت تـا خـود معشـوق .
هنرمند اهل تشبیه است و از این نظر همچو آن عاشقی اسـت کـه در بـدایت عشق است .