Abstract:
اختلافات فراوان میان دو مکتب نحوی بصره و کوفه باعث شد تا برای نحو همچون فقه و کلام علمی پدید آید و پژوهشگران این حوزه ازطریق آن استنباط احکام نحوی را دریابند که آن را «أصولالنحو» یا «عللالنحو» نامیدهاند. ابنسراج ازجمله کسانی است که در کتاب الأصول فی النحو به این علم پرداخته است. بسط و تفصیل او در بابها و فصلهای این کتاب بر ذهن دریابندۀ این دانشمند بزرگ دلالت دارد و بیانگر آن است که وی حق مطلب را در بیان و باببندی علم نحو و تاحدی در علم اصول نحو ادا کرده است. مقالۀ حاضر با شیوۀ توصیفی ـ تحلیلی روش ابنسراج را در کتابش بررسی کرده است. مهمترین یافتههای این پژوهش نمایانگر آن است که این کتاب نظمی منطقی دارد و ابنسراج در آن افزونبر بهدستدادن نظرهای نوین، اصول دو مکتب بصری و کوفی را بهگونهای معقول درهمآمیخته است. او در بهرهگیری از آثار پیش از خود به تقلید صرف نپرداخته، بلکه پیوسته تلاش کرده است تا مطلبی نو بر یافتههای پیشین بیفزاید. اهمیت این موضوع در آن است که تاکنون پژوهشی دربارۀ ابنسراج و کتابش به پارسی مشاهده نشده و پژوهشگران این حوزه در عصر حاضر به علم اصول توجهی نکردهاند.
The many differences between Kufi’s and Basri’s schools in Arabic grammar (al-Nah’w) , just like the situation of Islamic Jurisprudence (Fiq’h) and Islamic Theology (Kalam), ended up in establishing a knowledge of grammar, namely “Principles of Grammar” (al-Usoul fi al-Nah’w) or “Principles of Grammar” (al-Nah’w) by which researchers are able to recognize grammatical rules. Ibn Sarraj is one of these scholars whose book entitled, “al-Usoul Fi al-Nah’w” (The Principles of Grammar), deals with this knowledge. Details and descriptions of parts and chapters of the book can prove his deep knowledge in the knowledge of grammar, and to the extent, in principles of grammar. Deploying an analytic-descriptive method, this paper studies the Ibn Sarraj’s method in his book. Main results of this study show that this book benefits from coherent and consistent order and division in which Ibn Sarraj advanced new doctrines as well as integrating both Kufi’s and Basri’s schools in a suitable way. In employing existent doctrines, he avoided following the footprints of predecessors but rather he tried to advance their opinions by adding new doctrines. The importance of this study is that there is not any study in Persian about Ibn Sarraj or his book. It is also significant in that knowledge of grammar in recent years needs new studies by researchers of the field needs.
Machine summary:
نظر به اهمیت موضوع ، جایگاه علمی ابن سراج و کتاب او، مقالۀ حاضر به شیؤە توصـیفی ـ تحلیلی و با مطالعۀ صفحه به صفحۀ متن کتاب و کندوکاو در پـژوهش هـای مـرتبط پیشـین تلاش میکند روش ابن سراج را در کتاب الأصول فی النحو در چگونگی اسـتفاده از شـواهد برای شرح قواعد و میزان توجه او به علت های نحوی در بیان احکام نحو و مسـائل مربـوط به آن واکاوی کند و افزون برآن ساختار کتاب او را ازنظر شکلی و محتـوایی بررسـی کنـد و نقد آن را نیز در نظر دارد.
٥,١,٢,٢,٤ ارجاع مطلب به متن خود کتاب برای پرهیز از تکرارهای بیفایده ابن سراج تا حد ممکن از آوردن مطالب تکراری پرهیز میکند و بـا عبـارت هـایی چـون «َقدُ بینَ هذا فیما مَضَی» به مخاطب یادآور میشود که این مطلب پیش تر ذکـر شـده اسـت و حال دوباره به آن نخواهد پرداخت .
١١,١,٢,٢,٤ عبارت های آغازین و پایانی متن اصلی کتاب نویسندٔە کتاب برای آغاز و پایان مطالب و نیز آغـاز و انجـام کـل کتـاب از جملـه هـای متناسب با آن موقعیت بهره برده است که بدین ترتیب قابل دسته بندیاند: الف ) عبارت آغازین مقدمه ابن سراج پس از آوردن نام خدا، کلامش را با نقل قولی از خود آغاز میکند و گوینـدٔە آن را سوم شخص فرض میکند و فعل «قال َ» را به کار میبـرد: «قـالَ أبـوبکرٍ محمـدٍ بـنِ السـری النحوی: إنما النحوُ أریدَ به أن ینحوَ المتکلم ُ...