Abstract:
شاهکارهای ادبی هم چون منشوری است که از هر طرف بدان نگاه کنیم طیفی از رنگ ها و دنیایی نو در آن می بینیم. نمادها و تمثیل های به کار رفته در مثنوی معنوی نیز چنین است. به هر قصه ی مثنوی می توان از دیدگاهی ویژه و متفاوت نظر انداخت و به اندازه ی درک و بینایی خویش منظره ای شگرف و شگفت دید. نمادها و تمثیل ها در آثار عرفانی کاربرد گسترده ای دارند که تحلیل و بررسی آنها باعث گشوده شدن بسیاری از گره ها و ابهامات موجود در ادبیات می شود. هدف این تحقیق این است که جایگاه نماد و تمثیل را در مثنوی مولانا بیشتر با تکیه بر جانوران و حیوانات مورد بررسی قرار دهد و با مشخص شدن این جایگاه، بیان کند که دیدگاه مولانا درباره ی آنها چیست؟ و هر یک از این قصه ها، رمز و نماد چه چیزهایی هستند. روش انجام این پژوهش، روش تحلیلی و توصیفی و بر اساس پژوهش کتابخانه ای است.
The masterpieces of literature are as prismatic as the prism that we look at each side we see a range of colors and new world in it. The symbols and parables used in spiritual masnavi are also. It is written out of a different perspective, and it has a strange vision, as much as his vision and vision. symbols and parables are widely used in mystical works, which analysis and analysis leads to the opening of many nodes and ambiguities in the literature. The aim of this study is to examine the stands of symbols and symbols in Rumi's masnavi more relying on animals and animals, and by determining the place, what is the views of Mawlana on them? And each of these stories, the mystery and the symbols. the method of this study is descriptive and analytical and based on library research.
Machine summary:
هدف اين تحقيق اين است که جايگاه نماد و تمثيل را در مثنوي مولانا بيشتر با تکيه بر جانوران و حيوانات مورد بررسي قرار دهد و با مشخص شدن اين جايگاه ، بيان کند که ديدگاه مولانا درباره ي آنها چيست ؟ و هر يک از اين قصه ها، رمز و نماد چه چيزهايي هستند.
com@parsian٩٠٦٢ مثنوي ، نماد، تمثيل ، رمز، قصه ، تاريخ دريافت : ١٣٩٨/٩/١٧ تاريخ پذيرش : ١٣٩٩/١/٦ پست مقدمه بشر در مسير کوشش هايش براي شناخت پيرامون خود ، از تجربه ، حواس و قواي عقلاني کمک مي گيرد و پديده ها را کشف و ضبط مي کند اما وقتي از محسوسات فراتر مي رود و در صدد شناخت اموري بر مي آيد که از حوزه ي حواس و تجربه ي او خارج اند، درک و بيان دشوار مي شود.
به عنوان نمونه در بيت هاي زير از مثنوي ، شير در معناي تمثيلي اولياء الله و عارفان حق است : هر که باشد در پي شير حراب کم نيايد روز و شب او را کباب (مثنوي ، ٣٠٨٩/١) چون گرفتي عبرت از گرگ دني پس تو روبه نيستي شير مني (همان ، ٣١٧٩/١) در پناه شير کم نايد کباب روبها تو سوي جيفه کم شتاب (همان ، ٢٢٧٨/٣) در قصه ي مثنوي «پيل اندر خانه ي تاريک » پيل تمثيل حقيقت (خداوند) است با اين تفاوت که هر کسي متناسب با تلاش و استعداد خود مي تواند به قسمتي از آن دست يابد.