Abstract:
هر گفتمان قدرتی اقدام به نظمدهی و سامانبخشی فضا میکند. گفتمانهای مقاومت نیز در مبارزه خویش نظم فضایی قدرت را به چالش کشیده و برای تصاحباش تلاش میکنند. بدینترتیب فضا به عنوان ابزار مبارزه میتواند به خدمت این یا آن گروه اجتماعی درآید. در فضاهایی که قدرت و مقاومت در مبارزهاند، خشونت عرصهای برای جولان مییابد و با فضا همبسته میشود. مقالهی حاضر تلاش دارد با رویکردی توصیفی-تحلیلی و با الهام از مباحث فوکو، به پژوهش درباب خشونت-فضا در قرون پنجم/ششم هجری و مبارزهی گفتمانهای رقیب بر سر فضا بپردازد. نتیجه پایانی اینکه گفتمان قدرت با شبکهبندی فضاها و به کارگرفتن نیروی نظامی-خدماتیاش تلاش داشت حضورش را همیشگی جلوه داده و با برپاکردن دگرفضاهای «انحراف» و «بحران» و دستزدن به خشونتهای نمادین و نمایشی خویشتناش را استمرار بخشد. نیروهای طردشده و گروههای شورشی مانند گدایان، بزهکاران، دزدان، مفسدان، ایلات چادرنشین و جریانهای دگراندیش مذهبی مانند اسماعیلیان نیز تلاش میکردند با اسکان، قتل، ترور، غارت و گاهی جنگ فضاها را تصاحب نمایند. اگرچه هر دو دسته نتوانستند یکدیگر را از میان بردارند، اما نقشی مهم در تضعیف یکدیگر بازی کرده و زمینه را برای بحرانهای بیشتر فراهم کردند.
Every discourse of power organizes the spaces. The discourses of resistance in their struggle challenge the organized spatial of power and tried to control it. So, the spaces can used like an instrument of struggle by every social group. In spaces that the power and the resistance struggle each other, the violence is inevitable and will intertwined with the space. This study by descriptive-analytical approach and inspire Foucault's theories tries to research the violence-space in the fifth/sixth centuries AH and the struggles the rival discourses for seizing space. The conclusion showed the discourse of power by organize the spaces and use its the military-service employees and rely on the Symbolic violence and by construct of Heterotopias deviation" and "Crisis keeps itself and be permanent. In other hand, the exclusionary people and rebellion groups like beggars, criminals, thieves, corrupt people, nomadic tribes, and religious minorities such as the Ismailis tried to seize the spaces by settling, killing, assassinating, looting, and sometimes fighting. Although both of them failed to eliminate each other, but they played an important role in weakening each other and creating the grounds for greater crises.
Machine summary:
کارکرد اصلیشان نیز علاوهبر ایجاد فضایی آزاد برای حفظ باورها و برگزاری مناسک دینی، برساخت دگرفضاهای متفاوت در ضدیت با نظم فضاییِ قدرت و اعلام حضور سیاسی ـ نظامی بهمنظور بهچالشکشیدن هژمونی گفتمان سلطه بود.
این دگرفضاها میتوانست حتی اردوی سلطان سلجوقی باشد که آکنده از نیروی نظامی و جنگی بود (خلیفه المسترشد بالله در اردوی سلطان مسعود سلجوقی و در دو فرسخی مراغه بهقتل رسید) (فضلالله همدانی 1386: 79)؛ سوم، فهرست بلندبالای قربانیان ترورها که شامل صاحبمنصبان دولت سلجوقی و عالمان دینی بلندمرتبة اهل سنت بود نشان میدهد آنها تصادفی انتخاب نمیشدند، بلکه از خیز بلند اسماعیلیان برای ضربهزدن به گفتمان قدرت خبر میداد (لوئیس 1348: 310-311)؛ چهارم، چون ترورها بهدست افراد یا دستههای کوچک انجام میشد، دگرفضاهای خشونت اسماعیلی پراکنده و بسیار گسترده بود.
تلاش قدرت برای بازیابی اقتدار خویش در فضاهای برونشهری در مقابله با نیروها و مردمان اسماعیلیمذهب به ساخت دگرفضاهای نمادین خشونت منجر شد که از اتهام دینی این گروه ناشی بود.
این اشکال نمادین از دگرفضای خشونت عمدتاً برای کسانی برپا میشد که به بدمذهبی متهم بودند و «باطنیگری» از تهمتهایی بود که گفتمان قدرت دربارة آنان بهکار میبرد (ابناثیر 1371: ج 22، 86).
گفتمان قدرت بهندرت به برپایی دگرفضای خشونت در قبرستان دست میزد، اما همین موارد محدود نیز بسیار نمادین بود و گاهی از وجود الگویی در این زمینه نشان دارد.