Abstract:
مکتبها در شرایط اجتماعی و سیاسی خاصی ظهور کرده، به کمال میرسند. اغلب نویسندگان نیز در بیان اندیشه-های خود، خواهناخواه تحت تأثیر مکتب حاکم قرار میگیرند. نویسندگانی که دارای نبوغ بیشتری بوده، برای تحلیل مسائل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و... سبکی خاص در درون آن مکتب بر میگزینند؛ از این رو، شناخت مکاتب فکری و سبکهای شخصی نویسندگان، در آشنایی با اهداف آنها سهم درخور توجهی دارد. همچنین نگاهی نقادانه به آثار ادبی، شرایط مناسبی را برای کشف حقایق درونی آنها فراهم میکند. در این پژوهش با بهرهگیری از مطالعات کتابخانهای و اسنادی و با تکیه بر روش تحلیل تطبیقی، عناصر سمبولیستی را در دو اثر ساعدی و ساراماگو بررسی کرده و نشان دادهایم که این مکتب ادبی با اصول خود توانسته است پایههای اندیشۀ تعالیگرایانه و فضای باز فکری را در میان اجتماع بنا کند. تأثیر این مکتب ادبی بر این آثار چنان است که اگر از شگردهای آن در بیان اندیشههای نهفته بهره گرفته نمیشد، چهبسا چنین آثار بزرگ و ارزندهای به ثمر نمیرسید.
Schools rise up in Special social and political Conditions and reach perfection; so many writers Impress by ruling school to explain their ideas and thoughts. Genius writers select especial style to analysis social, cultural, political etc. issues within the school therefore, understanding schools of thought and personal Styles of writers have a significant role in understanding the goals expressed in their works. Also it provides good condition to get nature of literature correctly by critical attitude toward literary works to discover their inner truths. In the research, we have studied elements of symbolism and method of their using in works of Gholam Hossein Saedi and Jose Saramago by using documentary and library studies and relying on comparative analysis and description. We have released that the literary school could build bases of excellence oriented thoughts and open thoughts atmosphere. influence of the literary school in these works such that if its techniques were not used to express latent ideas, perhaps such a great and valuable works were not created.
Machine summary:
در اين پژوهش با بهره گيري از مطالعات کتابخانه اي و اسنادي و با تکيه بر روش تحليل تطبيقي ، عناصر سمبوليستي را در دو اثر ساعدي و ساراماگو بررسي کرده و نشان داده ايم که اين مکتب ادبي با اصول خود توانسته است پايه هاي انديشۀ تعالي گرايانه و فضاي باز فکري را در ميان اجتماع بنا کند.
در اين پژوهش به تحليل شاخصه هاي دو اثر ايراني و پرتغالي ، يعني عزاداران بيل از غلامحسين ساعدي و کوري ١ از ژوزه ساراماگو٢ پرداخته و کوشيده ايم نحوة تأثير و تأثر دو نويسنده را از اين مکتب فکري مورد بررسي قرار دهيم و در پايان به اين سؤال پاسخ دهيم که آيا دو نويسنده توانسته اند آن گونه که بايد، جهان انتزاعي خود را از مفاهيمي که مد نظر داشته - اند، با عناصر سمبوليسم بيان داشته ، به مخاطب انتقال دهند؟ آيا دو نويسنده سبک خاصي را در نويسندگي خود در اين مکتب ارائه داده اند، يا تنها مصرف کنندة اين جريان فکري بوده - اند؟ و در نهايت توانسته اند تاثير مفاهيم خود را از اين نگرش ادبي به جا بگذارند؟ در پاسخ به اين مباحث ، نخست بايد دانست که داستان نويسان چشم بيدار و زبان گوياي زمانه اند؛ چشمشان پنهان و زبانشان غيرمستقيم است .