Abstract:
اندیشمندان لیبرال مدعی هستند درنقد هیچ محدودیتی را قائل نیستند زیرا هر محدودیتی در این زمینه به معنی محدود کردن آزادی بیان به عنوان یکی از مهمترین مصادیق آزادی است. بر این اساس، در یک گقتمان لیبرال،از توهین به پیامبران الهی،به عنوان یکی از مصادیق آزادی بیان دفاع می شود. موضوع محوری کتاب « آیا نقد سکولار است؟» همین است. این کتاب در واقع شامل دو مقاله اصلی است که توسط دو نفر از نویسندگان مسلمان، یعنی طلال اسد و صبا محمود تالیف شده است. مقاله حاضر به بررسی و نقد این آراء می پردازد.اسد وصبا محمود به رد دوگانه استدلالی می پردازند که مسیحیت، سکولاریسم، عقلانیت، مدارا و آزادی را در یک سو و اسلام، بنیادگرایی، تسلیم بودن، تعصب و محدودیت را در سوی مقابل قرار می دهد. اسد بر موارد نقضی که درجوامع مدرن وجود دارد تاکید می کند. هرچند او باید با نگرشی تحلیلی انتقادی،کمالگرایی نهفته در آراء اندیشمندان غربی بویژه در گفتمان لیبرال را به عنوان نقض بیطرفی اخلاقی مورد توجه قرار می داد.صبا محمود نیز ادعای جدایی امر دینی از امر سیاسی را رد و بر جانبدارانه بودن سنت انتقادی غربی تاکید می کند.از این منظر بحث او تکمیل کننده مباحث اسد می باشد.
Liberals claim that they do not impose any restrictions on the critique of ideas and institutions because any restriction in this area means restricting freedom of expression as one of the most important aspects and instances of freedom. Accordingly, in liberal discourse, insults to divine prophets are defended as an example of freedom of expression. The central theme of the book "Is Criticism Secular?" is related to the above discussion. This book contains articles written by two Muslim authors, Talal al-Assad and Saba Mahmoud, and criticizes the liberal view of criticism and its relation to freedom of expression. This article examines and critiques these views. Both Assad and Saba Mahmoud tried to recognize and reject the "dual rational argument" that puts Christianity, secularism, rationality, tolerance, and freedom of thought and expression on one side, and Islam, fundamentalism, obedience, bigotry, and limitation of thought and expression on the other side. Assad emphasizes the violation cases that exist in the functioning and existing laws of modern societies. However, he should have taken a critical analytical approach to the perfectionism inherent in the views of Western thinkers, especially in liberal discourse, as a violation of the moral neutrality they claim. Mahmoud rejects the claim of separation of religion from politics by emphasizing modern discourse and underlines the bias of the Western critical tradition.
Machine summary:
حال چگونه میتوان از آزادی بیانی سخن گفت که منتقدان سکولار کفرگویی در دفاع از آزادی توهین به پیامبران الهی از آن حمایت میکنند؟ طلال اسد بحث خود را به تلقی اجتماعات غربی از کفرگویی نیز بسط میدهد و با بررسی تاریخ این اجتماعات به این نتیجه میرسد که درنظرگرفتن مجازاتهای دنیوی برای کفرگویی هم در مسیحیت تاریخ طولانی دارد و هم در قرون اولیۀ جدید در حقوق عرفی جرم در نظر گرفته میشد (ص 47)، شاید نتوان در صحت آنچه طلال اسد بیان میکند تردید کرد؛ اما همچنان هر گفتمان لیبرال میتواند چنین انتقادی را به این دلیل نپذیرد که از سوی مسیحیت و کلیسا (بهویژه زمانیکه قدرت سیاسی نیز داشت) اعمال میشد یا اینکه مربوط به اوایل دوران مدرن بوده است و درحالحاضر چنین رویکردی وجود ندارد.
بهنظر میرسد که طلال اسد دربارۀ تحولات اخیر لیبرالیسم و نظریهپردازان جدیدتر آن کمتوجه بوده است، وگرنه میتوانست با استناد به برخی آرای آنها انتقادات جدیتر را بر رویکرد سکولار در انتقاد و آزادی بیان وارد سازد؛ از مهمترین آنها بیطرفنبودن اخلاقی و سپس سیاسی است که در درون گفتمانهای مختلف لیبرال وجود دارد (Sandel 2009) البته همانگونهکه جان کیکس در کتاب برجستهاش، علیه لیبرالیسم، تأکید میکند، انتقادی که اجتماعگرایان بر لیبرالها وارد میکنند آن است که لبیرالها از مخالفان میخواهند در مواجهه با اشکال مختلف حیات و زندگی «بیطرف» باشند، درحالیکه زندگی لیبرال صرف برداشت و تلقیای از زندگی سعادتمندانه است؛ برداشتهای دیگری از زندگی سعادتمندانه نیز وجود دارد، مانند زندگی دینی، زندگی قبیلهای، قومی، یا تلقیهای مربوط به جوامع کشاورزی، تلقیهای سلسلهمراتبی و اشتراکی از زندگی سعادتمندانه.