Abstract:
این مقاله به بررسی ریتم در ترجمههای مهوش قویمی از آثار کریستیان بوبن میپردازد. بوبن اندیشهای ساده و صمیمانه را در قالب سبکی ساده و فارغ از جملههای پیچیده و کلمههای پرطمطراق بیان میکند؛ نوشتههای او سرشار از جملههای کوتاهی است که ریتم آرام یا تند آنها بیانگر احساس و اندیشهی شخصیتهاست. از دیدگاه هانری مشونیک هر متن ریتم خاص خود را دارد که نقشی اساسی در معنازایی آن ایفا میکند؛ وظیفهی مترجم کشف عناصر معنازایی در متن اصلی و سپس بازآفرینی آن در ترجمه است که مشونیک از آن به عنوان «مطابقت بوطیقایی» (Concordance poétique) بین متن اصلی و ترجمه یاد میکند. بررسی ترجمهی دو داستانِ ابله محله و ایزابل بروژ نشان میدهد هرچند مترجم به دلیل تفاوتهای زبانی یا رعایت قواعد درستنویسی گاهی از ریتم متن اصلی فاصله گرفته اما در بازآفرینی ریتم و نشانههای شفاهیت (Oralité) متن موفق شده است.
The purpose of this article is to study the question of rhythm in the Persian translations of the work of Christian Bobin, presented by Mahvash Ghavimi. In Bobin’s writings, we meet people who seek happiness, but instead of fighting problems and changing conditions, they accept life as it is. After presenting the thought that Bobin confides to his readers in a simple and fluid style, we approach the question of rhythm as it is treated in the writings of Henri Meschonnic, a French translator. According to him, every text has its own rhythm which plays a crucial role in its significance. The translator must discover the factors involved in the significance of the text and recreate them in the translated text. We are then interested in studying the translation of two books of Bobin, entitled Geai and Isabelle Bruges, to see how the translator overcame the problems of recreating the rhythm.
Machine summary:
یکی از ویژگیهای نوشتار بوبن بهکاربردن جملههای کوتاهی است که یک کلمه از آن در جملة کوتاه بعد تکرار میشود؛ مثلاً در ابله محله، هنگامیکه آلبن با ژه، بانوی سرخپوشِ خوابیده در زیر یخ دریاچه، آشنا میشود، این آشنایی مانند رازی توصیف میشود، اما برای اینکه این راز راز باقی بماند باید آن را آشکار کرد: Il a un secret, Albain.
در ادامة داستان، هنگامیکه آلبن راز خود را با پرون (Prune)، دختری که به او علاقهمند است، در میان میگذارد و او را به ملاقات ژه میبرد، غیرمنتظرهبودن این ملاقات و معذببودن آلبن فرصتی است تا بوبن وارد داستان شود و در قالب جملههای منقطع و کوتاه درسی را بیان کند: Geai est bien là, et Albain la regarde, et Albain lui parle, il lui présente Prune, il est un peu gêné dans sa présentation, on dirait qu’il s’excuse de n’être pas venu seul, les vraies rencontres, c’est un et un, pas un et deux, enfin on fait comme on peut, et puis Geai aime les enfants, un enfant de plus, ça ne se refuse pas.
منقطعبودن جملهها ارتباطی با حال آشفته و پریشان آلبن در این ملاقات ندارد، بلکه مانند بخشهای دیگر، بهعقیدة بوبن، برای چشیدن و لذتبردن از تمام لحظات زندگی مربوط میشود؛ درواقع، بوبن با بهکاربردنِ جملههای منقطع و تکرار کلمههایی که باعث کاهش سرعتِ خواندنِ متن میشود، درپی طولانیکردن این ملاقات و دوچندانکردن لذت شنیدن صدای دلنشین رزاموند است: Albain a écouté Rosamonde première dans un contentement parfait.
بازآفرینی این ویژگی نوشتاریِ بوبن در ترجمه بسیار مهم است: همانگونهکه مشونیک بیان میکند، هر متن ریتم خاص خود را دارد که نقشی اساسی در معنازایی آن ایفا میکند.