Abstract:
مهدی اخوان ثالث، شاعر توانای معاصر، از معدود شاعرانی است که با دو رویکرد متفاوت درباره امام رضاg سخن گفته است. مطالعۀ دفترهای شعری اخوان نشان می دهد که وی در دهههای نخستین شاعری خود نگاه خوشبینانه ای به ملزومات بیرونی و نمودهای اجتماعی مکتب رضوی ندارد؛ اما در اواخر دورۀ شاعری، این تلقی جای خود را به باور و فراتر از آن عشق و ارادت قلبی به مقام امام رضا g می دهد. این دگردیسی در نظام فکری اخوان ثالث به عنوان یک شاعر برجسته و دگراندیش معاصر بسیار حائز اهمیت است و نشان میدهد که شعر دگراندیش معاصر نیز از تأثیرات اندیشۀ رضوی برکنار نمانده است. نظر به اهمیت این موضوع، تحقیق حاضر در پی تبیین چگونگی و چرایی این دگردیسی اعتقادی است؛ به عبارتی در این پژوهش در پی پاسخ به این سؤالیم که تغییر دیدگاه اعتقادی اخوان به جایگاه امام رضا g چگونه و به چه دلایلی رخ داده است. روش تحقیق به صورت توصیفی تحلیلی است. با مد نظر قرار دادن آرا برخی صاحب نظران و با تحلیل اشعار شاعر، نتیجه پژوهش نشان میدهد که دگردیسی معرفتی اخوان بر اساس دو فرضیۀ «تکامل» و «تناقض» قابل تبیین است؛ بر اساس فرضیۀ «تکامل»، شاعر با تجدید نظر در مواضع پیشین خود، سیری تکاملی را تجربه کرده و با ارادت به ساحت رضوی، بُعد دینی اعتقادی اندیشهاش را به کمال رسانده و بر اساس فرضیۀ «تناقض»، شاعر تا پایان عمر در حیرت و تناقض معرفتی به سر برده است.
Radavi doctrine (or Imam Rida’s status and thoughts) is a concept impartible from Iranian culture, especially Persian poetry and prose. In contemporary literature, not only has this effect not diminished, but it has manifested itself in a variety of attitudes and diverse methods. Mehdi Akhavan Sales, a significant contemporary poet, is one of the few poets who has spoken about Imam Rida (as) with two different views. Investigating Akhavan’s poetry revels that he did not have an optimistic view of external necessities and social manifestations of Radavi doctrine in his early poetic years. However, at the end of the poetic period, this perception gives way to believing in the Radavi position and beyond that, i.e. love and devotion to Imam Rida (as). This epistemological transformation can be explained on the basis of the two hypotheses of "evolution" and "contradiction". According to the "contradiction" hypothesis, the poet has lived in astonishment and epistemological contradiction for the rest of his life. This transformation in Akhavan’s intellectual system - as a prominent dissident poet in the contemporary period - is very important, indicating that contemporary dissident poetry has not neglected the illumination of Imam Rida’s thoughts.
Machine summary:
بـا مـد نظـر قـرار دادن آرا برخـي صاحـب نظــران و بــا تحليــل اشــعار شــاعر، نتيجــه پژوهــش نشــان مي دهــد کــه دگرديســي معرفتــي اخــوان بــر اســاس دو فرضيــۀ «تکامــل » و «تناقــض » قابــل تبييــن اســت ؛ بــر اســاس فرضيــۀ «تکامــل »، شــاعر بــا تجديـد نظـر در مواضـع پيشـين خـود، سـيري تکاملـي را تجربـه کـرده و بـا ارادت به سـاحت رضـوي ، بعد دينـي اعتقـادي انديشـه اش را بـه کمـال رسـانده و بـر اسـاس فرضيـۀ «تناقـض »، شـاعر تـا پايـان عمـر در حيـرت و تناقـض معرفتـي بـه سـر بـرده اسـت .
از آنجـا کـه بـراي پـي بـردن بـه مشـخصه هاي اعتقـادي يـک شـاعر، لازم اسـت منظومـۀ فکـري و نظـام معرفتـي او را بـه عنـوان يـک کل در نظـر گرفـت تـا از ايـن طريـق بـه نتيجـۀ مشـخص و شـفاف تري دسـت يافـت ، بـر ايـن اسـاس داوري دربـارٔە اخـوان و اظهـارات او راجـع بـه امـام رضـا و ملازمـات ايـن عقيـده ، نيـاز بـه شـناخت جهان بينـي او دارد؛ بـر خـلاف نـگاه معمـول که اخـوان را شـاعري بـي اعتنـا بـه اعتقـادات دينـي معرفـي ميکنـد، وي از جملـه شـاعراني اسـت کـه مقولـۀ ديـن و مذهـب را سـخت جـّدي گرفتـه اسـت ؛ دل مشـغولي او بـا ديـن ، حّتـي در انتخـاب نـام فرزنـدان و کتاب هايــش نيــز بــي تأثيــر نبــوده اســت .
اهداف و اهميت پژوهش بنـا بـر مقّدمـات يـاد شـده ، هـدف ايـن پژوهش ، بررسـي سـير تطـوّر معرفتـي اخـوان در نـگاه به مکتـب رضـوي و نهايتـا تحليـل علـل و ريشـه هاي دگرديسـي و چرخـش اعتقـادي او دربـارٔە امـام رضـا اسـت .