Abstract:
هدف این مقاله تبیین مفهوم "مدیریت حکمت بنیان مدرسه " بود. چارچوب روش شناختی مورد استفاده، رویکرد کیفی از نوع نظریه مبنایی با نگاه سیستمی بود. برای جمع آوری داده از اطلاع رسانها، مصاحبههای عمیق غیررسمی و تحلیل اسناد استفاده شد. همچنین برمبنای اشباع نظری، 15 تن از حکمای معاصر و فیلسوفان تعلیم و تربیت و علوم اجتماعی در سطح جهانی برای مشارکت در این پژوهش دعوت شدند. 5 سند نیز به عنوان اطلاع رسان مورد استناد قرار گرفت. تحلیل دادهها در ۳ مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی انجام شد. نظریه نهایی نیز حول مقوله محوری "مدیریت حکمت بنیان مدرسه " صورتبندی شد. باور پذیری نظریه تولید شده از طریق راهبردهای بازبینی اعضاء، تحلیل موارد منفی و چند سویه سازی منابع مورد تعدیل قرار گرفت. فرایند تحلیل دادهها تا حد شکلگیری نظریه نیز جهت تامین معیار اعتمادپذیری پژوهش، تا حد ممکن توصیف شد. نتایج نشان داد، "مدیریت حکمت بنیان مدرسه " با اتکا به عوامل نگرشی، نظری و سازمانی قابل بازشناسی است. همچنین این سازه تحت تاثیر شرایط مداخله گر محیطی و سیاستهای کلان و شرایط زمینهای (قابلیتهای عملی، قابلیتهای فرهنگی، قابلیتهای معنوی، قابلیتهای نظری) قابل توسعه است. در واقع بهکارگیری راهبرد رهبری حکیمانه، موجب توسعه حکمت در مدارس، بالندگی فرهنگی و تحقق اهداف نافع مدرسه خواهد شد.
The purpose of this article was to explaining Wisdom based Principals. The framework of methodology used, was qualitative a type of grounded theory with a systematic look. The informal conversational interview and document analysis was used to collect data from the media. Selection of research informants was done purposive sampling using sampling guide with a maximum variation sampling and theoretical sampling. The informants were compiled by contemporary philosophers and the philosophers of education and social sciences in and out of the country, and the 5 related documents on the subject. Data analysis was performed in three stages of open coding, axial coding, and selective coding, and the final theory was formulated around the core category of “Wisdom based Principals”. The theory was modified in several steps through member check, negative case analysis and triangulation of sources in term of credibility. Also in order to provide a measure of dependability the process of data analysis until the formation of the theory was described. Results show, wisdom based school management is redefined by relying on attitudes theoretical and organizational factors. The construct is also expandable influenced by environmental interventions, macro policies, and context, (cultural, spiritual and theoretical capabilities). Indeed, applying wisdom leadership strategies, promotes wisdom and cultural enlightenment in school, and fulfills the school’s goals.
Machine summary:
مطالعات نشان داده است ، مدل هاي مديريتي مدرسه طي سال هاي پاياني قرن بيستم ، هم جهت با تحولات فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي اين دوران به مدل هاي مشارکتي و غيرمتمرکز گرايش يافت (٢٠١٠ ,Hammad) و همين امر موجب شد تا مطالبات از مديران مدارس به نحوي اساسي تغيير کند و از آن ها انتظار رود تا اسناد بالادستي را درک و تفسير نموده و رهبري لازم را براي انگيزه بخشيدن به معلمان خود و هم چنين افزايش مسئوليت پذيري شخصي به عنوان رهبران آموزشي به نمايش گذاشته (٢٠١٥ ,Akgun& Kircovali) و به نوعي قطب نماي حرکت خود را به سمت مديريت مبتني بر مشارکت و مناسبات انساني، تمرکززدايي در نظام آموزش وپرورش ، جلب مشارکت عملي و حضور فعال در فرآيند تصميم سازي، تصميم گيري و امور اجرايي تنظيم نمايند (٢٠١٠ ,Hammad)؛ اما برخلاف انتظار، کمتر مديران مدارسي بودند که سياست هاي کلان و اهداف يادشده را اجرا کرده (٢٠١٣ ,Buncha &Thanomwan ) و باوجود ماهيت شديدا متنوع و متفاوت مدارس و سيستم مديريت آموزشي، توانسته باشند نيازمنديها و الزامات خاص نهادهاي آموزشي را برآورده سازند (٢٠١٦ ,at al &Dermaku ).
بررسي ادبيات پژوهشي نشان ميدهد درحاليکه درگذشته موضوع حکمت به طور برجسته اي در دامنه اي از بررسيهاي مذهبي و فلسفي وجود داشت اما امروزه اين موضوع در زمينه هايي چون علوم سياسي، مردم شناسي فرهنگي، آموزش و روان شناسي نيز توسعه يافته است و به يک علم ميان رشته اي تبديل شده است (٢٠٠٠ ,Staudinger &Baltes )؛ اما به نظر ميرسد حکمت به خصوص در پژوهش هاي داخلي و خلق مدل ، به حوزه مديريت مدرسه ورود نکرده است .
the place of practical wisdom in science education: what can be learned from Aristotelian ethics and a virtue-based theory of knowledge.