Abstract:
میلان کوندرا همواره بر تأثیر فلسفۀ اگزیستانسیالیسم در رمان در قرن بیستم تأکید کرده است. هدف پژوهش حاضر خوانشی اگزیستانسیالیستی از مفهوم استعارهسازی در رمان کوندرا است. این مقاله با رویکردی تطبیقی و بینارشتهای بر این مسئله متمرکز شده که استعارهسازی نزد کوندرا چه ارتباطی با مفهوم «سوءنیت» در نگاه سارتر دارد. یافتههای مقاله نشان داد مفهوم سوءنیت در نظر سارتر و استعارهسازی نزد کوندرا کارکرد یکسانی در هویتبخشی دارند؛ کارکردی که بهزعم آن دو، چیزی جز خودفریبی نیست: آنها طریقی هستند برای تبدیل فرد به شیء یا استحالۀ سوژه به اُبژه که با انکار آزادی، اضطراب انتخاب و مسئولیت را از آدمی دور میکند. کارکرد مثبت استعاره آشکارسازی وجه آفرینشگرانۀ سوژه و کارکرد منفی آن شیءوارگی است. در نگاه کوندرا، کیچ از طریق استعارهها زیبایی را به دام تبدیل میکند. سوژهها دربرابر زیبایی آسیبپذیرند. استعارهها با اینهمانسازی میان دو جهان بیگانه منجر به مسخ سوژه میشوند. توجه به کارکرد هویتبخشی و هستیشناختی استعارهها متأثر از اندیشههای نیچه است. نیچه کشف کرد که استعارهها چیزی بیشتر از آرایههای ادبی هستند. یکی از یافتههای تحقیق این است که چگونه ما از طریق استعارهها، هویتها را بازآفرینی میکنیم.
Milan Kundera puts an emphasis on efects of Existentialism Philosophy on Novel in the 20th century. The main issue in this paper is to present Existential reading of Metaphor in Kundera' Novel. One main objective in this comparative literary study, focusing on this problem, is to find the relationship between the concept of Metaphor in Kundera and Sartre' bad faith. This study can show similar functions of them in identity- formation; sometimes, this functions are self-deception: the ways of converting individual to thing or subject to object. This affair resulted in disowning choice and responsibility by denial of freedom. A positive function of Metaphors is revelation of subject' creative direction, but negative function of them is objectification. In Kundera' point of view, Kitsch converts Beauty to trap. person is assailable in confrontation with Beauty. Different Worlds become alike by Metaphors and it leads to metamorphosis of subject. Nietzsche reveals Metaphor identification and ontology. Nietzsche shows that Metaphors are not only a Rhetorical Device. Findings of this study showed How Metaphors frame our identity. Keywords: Metaphor,Bad Faith, Identity, Sartre, Kundera.
Machine summary:
يافته هاي مقاله نشان داد مفهوم سوءنيت در نظر سارتر و استعاره سازي نزد کوندرا کارکرد يکساني در هويت بخشي دارند؛ کارکردي که به زعم آن دو، چيزي جز خودفريبي نيست : آن ها طريقي هستند براي تبديل فرد به شيء يا استحالۀ سوژه به ابژه که با انکار آزادي، اضطراب انتخاب و مسئوليت را از آدمي دور ميکند.
پيشينۀ تحقيق تاکنون هيچ پژوهشي دربارة بررسي نسبت استعاره سازي در ديدگاه کوندرا با مفهوم سوءنيت در نظر سارتر در زبان فارسي و انگليسي صورت نگرفته است ؛ بنابراين خلأ پژوهشي در اين زمينه احساس ميشود.
در همۀ اين مقالات ، به مسائل مهمي در شکل بخشي به هويت در آثار کوندرا پرداخته ميشود؛ اما همچنان از بررسي نسبت استعاره سازي در نظر کوندرا با مفهوم سوءنيت نزد سارتر سخني به ميان نيامده است .
درواقع کوندرا نيز مانند نيچه ، به کارکرد هستيشناختي استعاره ها توجه دارد: استعاره نه صرفا همچون آرايه هاي ادبي، بلکه طريقي است براي بازآفريني واقعيت و تعين هويت خويشتن .
از ديد سارتر، سانسور انتخاب ميکند بر چه چيزي سرپوش نهد و به چه چيزي و چگونه امکان ظهور دهد: [سانسور] کافي نيست که گرايش هاي نکوهيده را تشخيص بدهد، بايد آن ها را به مثابۀ سزاوار سرکوب درک کند و اين امر مستلزم آن است که در پيش خود، دست کم بازنمودي از کنش خود داشته باشد.
179 Metaphorization as Bad-Faith: An Existential Reading of Identity (A Case Study of the Novel Identity by Milan Kundera) Aref Daniali 1 * 1.