Abstract:
هدف این پژوهش، بررسی رابطه بین نظام راهبری شرکتی و فرار مالیاتی شرکتها است. این پژوهش از نوع مطالعه کتابخانهای و تحلیلی- علی بوده و مبتنی بر تحلیل دادههای تابلویی (پانل دیتا) است. در این پژوهش اطلاعات مالی ۱۰۶ شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران در طی دوره زمانی ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۷ بررسی شده است. منابع حاکی از آن است که بین تخصص کارشناسان مالی و فرار مالیاتی شرکتها رابطه معنادار و مستقیمی وجود دارد. همچنین با توجه به تجزیه و تحلیلهای صورت گرفته به این نتیجه رسیدیم که بین استقلال هیات مدیره و فرار مالیاتی شرکتها رابطه معنادار و معکوسی وجود دارد. در ادامه نتایج پژوهش حاکی از آن بود که بین توان مدیریت و فرار مالیاتی شرکتها رابطه معنادار و مستقیمی وجود دارد. همچنین با توجه به تجزیه و تحلیلهای صورت گرفته به این نتیجه رسیدیم که بین نسبت تغییرات در سرمایه اعضای هیات مدیره و فرار مالیاتی شرکتها رابطه معنادار و معکوسی وجود دارد. نتایج پژوهش در نهایت بین نسبت تغییرات در سرمایه مدیر عامل و فرار مالیاتی شرکتها رابطه معنادار و مستقیمی وجود دارد.
The aim of this study was to investigate the relationship between corporate governance, corporate incentives and tax avoidance.Thisstudy is aliteraturestudyandanalysis -Aliwasbasedon an analysis ofpanel data(panel data) is. Inthisstudy,a financialdataof 106companies listed inTehran Stock Exchangeduring the period2013 to 2018 have been reviewed(636 companies - theyear). Sources indicate that between financial expertise and corporate tax evasion, there was a significant relationship. Also according to analyzes carried out to the conclusion that between board independence and corporate tax evasion significant inverse relationship exists. Moreover, the results indicate that a significant relationship between corporate management and tax evasion there. Also according to analyze carried out to the conclusion that changes to capital ratio between board members and corporate tax evasion significant inverse relationship exists. Finally came to the conclusion that director of changes in capital and tax evasion between the companies, there was a significant relationship.
Machine summary:
بر طبق نظریه دسیا و دهارمپا (2006)، تحلیل محقق به این صورت است که مشوقهای مدیران به عنوان معیارهای حاکمیت شرکتی عمل میکنند؛ یعنی اگر به موقع پاداشهای مدیران پرداخت شود معیارهای مهم حاکمیت شرکتی مانند تصمیمات درون سازمانی اعضای هیات مدیره به صورت خودکار عمل کرده و در نهایت مکانیزمها و راهکارهای فرار مالیاتی به حداقل ممکن خود میرسد؛ بنابراین در این تحقیق طبق پژوهش کریستوپر و همکاران (2015)، از متغیر فرار مالیاتی به عنوان متغیر وابسته استفاده کرده و معیارهایی مانند تخصص کارشناسان مالی، استقلال هیات مدیره، توان مدیریت، نسبت تغییرات در سرمایه اعضای هیات مدیره و نسبت تغییرات در سرمایه مدیر عامل را به عنوان عوامل تاثیرگذار بر فرار مالیاتی در نظر میگیریم و به بررسی دقیق میزان تاثیرگذاری این متغیرها به یکدیگر میپردازیم.
با این حال یک تفاوت مهم بین مطاله رابینسون و همکاران (2012) و کریستوپر و همکاران (2015) وجود دارد و آن این است که کریستوپر و همکاران (2015) در تمام بخشهای پژوهش خود تاثیر معیارهای حاکمیت شرکتی و مشوقهای مدیران را بر اجتناب از پرداخت مالیات را در نظر گرفته اما در مطالعه رابینسون و همکاران (2012) بیشتر به رابطه نظام راهبری شرکتی و فرار مالیاتی پرداخته شده است.
Dyreng, s, Hanlon,M, Maydew, E, (2008), "Long run Corporate Tax avoidance", The Accounting Review, PP.
Hanlon,M, Heitzman, SH, (2010), "A Review of Tax Research", Journal of Accounting and Economics,PP.
Zhang (June 2011), "Corporate Tax Avoidance and Stock Price Crash Risk: Firm-Level Analysis", Journal of Financial Economics, Vol. 100, Issue.