Abstract:
مواجهه مانزلو با ماهیت شناخت تاریخی و کیفیت حصول آن در دو افق معرفتی مدرنیسم و پسامدرن در پرتو طرح سه رویکرد تاریخ شناسانه بازساختگرایی، برساختگرایی و واساختگرایی، در گذار از مدرنیسم تا پسامدرن، با تفاوت ظریفی که نوشتار پیش رو میان دو مفهوم «مورخ» و «تاریخشناس» قائل شده است، موردبررسی قرار میگیرد. مورخ اندیشهگری که در فضای گفتمانی تحقق موضوع تاریخی زیست میکند، مستغرق در شرایط عصری، تجربۀزیسته و فهم قسری حاصل از آن به نگارش تاریخ میپردازد و مدارک تاریخی را پدید میآورد. «تاریخشناس»، در فضای گفتمانی معاصر زندگی میکند و متناسب با مقتضیات ساختاری و گفتمانی عصر خویش میاندیشد و با تاریخ ارتباط برقرار میکند؛ تاریخشناس، چه در مفهوم بازساختی- برساختی و چه مفهوم واساختی، در پرتو رخدادگویی و عبور از رخدادها، روایت خود را عرضه میکند. شرح مفصل فرازوفرود رویکردهای سهگانه مذکور مورد اهتمام کتاب مانزلو با عنوان «واساخت تاریخ » است که در دو وجه سلبی و ایجابی موردبررسی قرار میگیرد.
Manzello’s encounter with the nature of historical cognition and the quality of its achievement on the two epistemological horizons of modernism and postmodernism in the light of the three historical approaches of reconstructionism, constructivism and deconstructionism in the transition from modernism to postmodernism, with the subtle difference between the two concepts of "historian" And the “history-researcher” is considered to be examined. The historian who lives in the discourse space of the realization of the historical subject, immersed in modern conditions, experiences and compels the resulting comprehension of history and creates historical documents. The “history-researcher” lives in the contemporary discourse space and thinks in accordance with the structural and discourse requirements of his time and communicates with history. The history-researcher, both in the sense of reconstruction-construction and in the sense of deconstruction, presents his narrative in the light of narration and passing through events. A detailed description of the above-mentioned three approaches is considered by Manzello's book entitled “Deconstruction of History”, which is examined in both negative and positive aspects.
Machine summary:
در همین جهت ، معرفت شناسی تاریخی (سـاز کـار تکـوین و تحـول علم تاریخ )، جایگاه تاریخ شـناس و محقـق تـاریخ را در تحقـق معرفتـی تـاریخ ، چگـونگی بهره گیری از مدارک و منابع ، حیث نظرگاهی و درنهایت سبک (طریقی که حاصل کار خـود را بدان عرضه میکند و به اصطلاح انشا و طریق نوشتن تبیین خود برای مخاطـب ) او کـاملاً ماهیت ادبی- روایی به خود مـیگیـرد و از منظـر قـراردادی و بنیـان هـای نـه چنـدان ثابـت قابل درک نشان میدهد.
٦. در بازساخت گرایی، علیرغم تمام دقتی که در شناخت تاریخ و ارائه تبیین تـاریخی در مفهوم موردنظر خود دارد، فایده منـدی شـناخت تـاریخی و کارآمـدی فهـم تـاریخ ، در حـد استفاده دیگر علوم از دانش تاریخ است ، اما برساخت گرایـان و خاصـه واسـاخت گرایـان بـر ضرورت نسبت میان فهم گذشته و شرایط زمان حـال و بهـره گیـری از فهـم مـذکور بـرای پاسخ گویی به نیازها و مسائل مبتلابه فضای گفتمانی معاصر تأکید میکنند.
عمده بحث مازلو در این جهت هدایت میشود که اگر موضوع تـاریخ آن چیـزی اسـت کــه درگذشــته رخ داده و گذشــته مــذکور در دســترس نیســت ، آن چنــان کــه رویکردهــای تجربه گرایانه بدان قائل اند چگونـه مـیتـوان از یگانـه معنـا و حقیقـت مطلـق درگذشـته ای سخن گفت که پیشایش در دسترس نیست ؟ همّ اصلی مانزلو نقد دیـدگاه هـای مطلـق انگـار درباره گذشته و امکان شناخت آن با طرح نگرش های پسا- مدرنی است کـه از همـان آغـاز شناخت را نه امری مطلق بلکه ممکن تلقی میکند و به تبع آن گذشـته و هسـتی تـاریخی را نیز متلون و نامطلق میبیند.