Abstract:
وامگیری از قرآن کریم روایات در قرون قبل، از طریق انواع ادبی ، چون اقتباس، تضمین،تلمیح و...صورت میپذیرفته است ؛ ولی از سال 1966م. طی نگرشی نو، خوانش متون از زاویۀ «نظریۀ بینامتنیت» ارایه شده توسط ناقد بلغاری «ژولیا کریستوا»، درآثار گوناگون خصوص در آثارادبای مسلمان در حوزه متون ادبی صورت پذیرفته است. هدف تلاش حاضر شناخت، معرفی وبیان میزان بینامتنیت روایی درالفاظ ومضامین اشعار دفتر ششم مثنوی معنوی اثر جلال الدین محمد بلخی به روش توصیفی – تحلیلی وبا استقراء الفاظ ومضامین روایات و احادیث درابیات است. باتحلیل وبررسی روند بینامتنیت دراشعاردفتر ششم (متن حاضر) واحادیث (متن غایب) درمییابیم که این شاعر چیره دست، دست مایهی آموزههای اخلاقی و عرفانی خود را از غنیترین منابع آموزشی اسلام وامگیری نموده است. در برخی ابیات به لحاظ ساختاری ولفظی ودر برخی دیگر از حیث مضمون ومحتوا از آیات وروایات بهره برده است. کاربرد روابط مضمونی ومحتوایی آیات وروایات به لحاظ کیفیتی (به صورت اشاره یا اقتباس معنایی)در تعداد کثیری از ابیات دفتر ششم که تناص از نوع نفی متوازی (امتصاص) و نفی کلی (حوار) را پدید آورده است.کلیدواژهها : احادیث، مثنوی معنوی ، بینامتنی
Borrowing from the Holy Quran Narrations in previous centuries have been done through literary types, such as adaptation, guarantee, allusion, etc .; But since 1966. From a new perspective, the reading of texts from the perspective of the "theory of intertextuality" presented by the Bulgarian critic "Julia Kristova" has taken place in various works, especially in the works of Muslim literature in the field of literary texts. The aim of the present effort is to identify, introduce and express the intertextuality of the narrative in the words and themes of the sixth book of the spiritual Masnavi by Jalaluddin Mohammad Balkhi in a descriptive-analytical manner and by inducing the words and themes of the narrations and hadiths. Analyzing the process of intertextuality in the poems of the sixth book (present text) and hadiths (absent text), we find that this master poet has borrowed 9 of his moral and mystical teachings from the richest educational resources of Islam. In some verses, he has used verses and narrations in terms of structure and wording, and in others, in terms of content. The use of thematic and content relations of verses and narrations in terms of quality (as a reference or semantic adaptation) in a large number of verses of the sixth book, which has created a parallel between parallel negation (mutasas) and general negation (hawar).Keywords: Hadiths, spiritual Masnavi, intertextuality
Machine summary:
روش تحقيق اين مقاله به روش توصيفي_تحليلي تدوين شده و اطلاعات مورد نظر اين پژوهش به صورت کتابخانه اي بوده است که با مراجعه به منابع معتبر در اين حوزه ، ابتدا ابيات مرتبط با قرآن و روايت از دفتر ششم مثنوي که با قرآن کريم و روايات ، تحت عنوان "متن حاظر" ذکر ميشود سپس آيه قرآني يا روايت مرتبط با آن تحت عنوان "متن غائب "آورده ميشود و عمليات بينامتني دوره سوم شماره ۶ بهار و تابستان ١۴٠٠ ١۶۶ ميان "متن حاضر"و "متن غائب " اجرا شده و نوع بينامتنيتي که در آن وجود دارد به روش توصيفي –تحليلي تبيين ميشود.
مانند حضرت نوح ع ) (لاهوري، ١٣٨١، ٧٨٩) و اين نيست جز آنکه طالب وصل يار، نيازمند باشد و تمناي تقرب کند که نياز و تمنا موجب افزوني همت است و زيادي همت ، موجب تقرب به حضرت حق است ؛ چرا که معشوق ، نياز خالصانه را بيجواب نخواهد گذاشت و مژده وصل يار به عاشق طالب و سالک ، همان قدرت و علو روح و درجات اوست (يکي مثل هزار،است )که مولانا در بينامتني ساختاري (نوع اول ) در قالب نفي جزئي (اجترار) با وام گيري از لفظ «ألف »ب١ا اعراب ظاهرا مجرور(جار و مجرور)، بدون تغيير در ساختار شکلي از حديث فوق (متن غايب )، خواننده را در(متن حاضر) با لفظ ، ک «ألف » در مقام سوالي در بيت ، متوجه اين مطلب ميکند که عظمت و جامعيت ولي خدا او را به قدر هزار نفر عادي جلوه مينمايد لذا نياز و تمناي سالک عارف را در مسير سلوک با اين انگيزه افزون کرده به پيش ميبرد *متن حاضر من صمت منکم نجا بد ياسه اش خامشان را بود کيسه و کاسه اش 3811/6 Third period The six number ١ .