Abstract:
جستار حاضر، حول محور پرسش از چیستی انسان سامانیافته است. تحلیل و توصیف موضوع مذکور از منظر ملاصدرا، ما را به کیفیت خاص بودن انسان یا نحوه سهم داشتن آن از هستی توجه میدهد. این نحوه بودن، همانگونه که نشان میدهد انسان دو سر حلقه وصل هستی است، بیانکننده تعریف او از همین منظر نیز هست. انسان بهمثابه دو سر حلقه وصل هستی، مقام ویژهای در نظام هستی دارد که بر بنیان آن خدامحوری جایی برای انسانمداری نمیگذارد. در نگاه نخست، انسان مرتبه بالفعل یا ثمره کل سیر تدریجی وجودی بهسوی کمالات معنوی است که بشر حالت بالقوه آن بهحساب میآید. اما در نگاه دوم، انسان فقط بشر است و هیچ مرتبهای جز این ندارد. این نگاه از حیث جهانبینی، بزرگترین چالش بشر امروز بهحساب میآید؛ چون تمام مراتب متعالی متصور برای انسان را تحت شعاع علمگرایی دوره جدید به تعویق انداخته و آن را در مرتبه بشر محدود میسازد. قرائت اینچنینی از انسان که در حقیقت "بشر بالفعل" و "انسان بالقوه" است، خواستههای انسان را بدون هیچ تعمقی به ژرفای وجودی آن در سطح مطالبات اجتماعی و شیوههای آزادانه زندگی تقلیل میدهد.
This paper concerns the nature of human beings in Mulla Sadra’s viewpoint. The examination of the issue directs our attention to the fact that man is endowed with specific qualifications and with how man participates in existence. This sort of being, i.e. participation in existence, not only shows that man is the two ends of the connected chain of being, but also reveals Mulla Sadra’s definition of man accordingly. As the two ends of the connected chain of being, man maintains a specific status in the system of universe whose base stands on theism leaving no room for humanism. As per the first view, man is the actual phase or outcome of the whole gradual course of man’s existence towards spiritual perfection to which man is the potential of it. As per the second view, however, man is only man without any other position apart from it. The latter view is the greatest challenge of man of today in terms of the worldview. Because it has suspended all lofty positions possible for man under the shadow of modern scientism limiting them within earthly man. Such an account of man, who in fact is both potential and actual, reduces man’s wants and interests to the social demands and arbitrarily lifestyle without any in-depth examination in the deep core of existence being carried out.
Machine summary:
انسان از ديدگاه انديشمندان پيش از اعلاميه حقوق بشر همان گونه که ذکرشد،هدف اصليازطرح مباحث انسان شـناختيازمنظـرمتفکـران پيشـين ويـا بازنگريمهم ترين ديدگاه هايفلسفيموجوددرباره چيسـتيانسـان ايـن اسـت کـه بـدانيم اعلاميـه حقوق بشرچه نگاهيبه انسان دارد.
دراينجـاپرسـش قابـل طـرح ايـن اسـت کـه ازکجـابـدانيم افلاطون نحوه سهم داشتن انسان ازهستي رادرمثـل وارگيآن ميدانـد؟خـودافلاطـون بيـان کـرده است که :«انسان زبده وجودونخبه عالم است واوخـودعـالم صـغيراسـت .
درايـن ميـان ،تنهـامـاده ايکـه سخن ازکرامت انسان به ميان ميآورد،ماده اول اعلاميه حقوق بشراست کـه تحـت عنـوان کرامـت انسان (مسيح ، هيوا، ۱۳۹۱، ص ۱۲) فهرست شده است .
ماده نخست اعلاميه حقوق بشرکه حـاويسـخن ازعقـل ووجـدان آدمـياسـت ،ايـن پرسـش را برانگيخت که چه کسيعقل ووجدان رابه بشرداده است ؟پس ازگفت وگويجديبـرسـراسـتناد انسان ،عقل ووجدان اوبه خداوياطبيعت ،به نتيجه اي جزاين نرسيدندکـه مـواداعلاميـه حقـوق بشرفقط بيان کننده يک سلسله راه حل هايبشريبرايختم فاجعه انسانياست ،نه حاصل نگاه هاي عميق فلسفي،علميوحتيديني.
اکنون ساده ترين پاسخ پرسش ازچيستيجامعيت انسان اين اسـت کـه انسـان درکليـت نظـام هستييک روي به طبيعت ـمجموعه عالم طبيعيـداردورويديگربه عالم قدس والوهيت .
دليل آن هم اين است که حقيقت انسان درانديشه ملاصدرافراترازحيوان نـاطق بيـان ميشـودوآن اينکه انسان دوسرحلقه وصل هستياست .
ملاصدرامعتقداست که انسان درمرتبه طبيعت «بشربالفعل وانسـان بـالقوه » است ورجوع به قرآن مبنيبراينکه بيان کـرده بـود«قـل انمـا انـا بشـر مـثلکم »(کهـف (۱۸)، ۱۱۰)و (به تصویر صفحه رجوع شود) نگفت «انا انسان مـثلکم »،يکيازمؤيدات دينيايـن ايـده اسـت .
». قوايقائم به بدن ،همان انسان طبيعياست که ظـلال ومثـل نفـس اسـت و نفس اين قواراتدبيرميکند.