Abstract:
بنیامیه و بنیهاشم از بعد از رحلت نبیاکرم (ص) با هم به اختلاف افتادند و در بعضی موارد این اختلاف موجب تقابل (رویکرد منفی) میشد. در بعضی اوقات نیز باعث تعامل (رویکرد مثبت) شده بود. اما چرا پس از قتل خلیفۀ سوم این درگیریها وارد مرحلهای تازه شد و فصل جدیدی از روابط بین این دو خاندان را رقم زد؟ باتوجهبه اهمیت این موضوع مقالۀ پیش رو قصد دارد با روش توصیفی و تحلیلی مبتنی بر مطالعات کتابخانهای، رویکرد و راهبرد مقابلۀ بنیهاشم با امویان را چرایی و واکاوی کند. همچنین در صدد است بحران سیاسی پیش آمده میان آن دو را را توصیف و تشریح کند و به این سوال پاسخ دهد که مخدوششدن چهرۀ حکومت عثمان چه تاثیری بر رویدادهای سیاسی داشته و چه نقشی درنتیجۀ حاکمیت معاویه رقم زده است. به نظر میرسد بحران بوجود آمده، به نفع معاویه بود و به او این امکان را میداد تا پایههای حکومت خود را پایه ریزی و مستحکم نماید.
The Umayyads and the Hashemites disagreed after the death of the
Prophet, and in some cases this disagreement Ied to
confrontation(negative approach),and in other cases Ied to interaction
(positive approach); But why did these confIicts enter a new phase after
the assassination of the third caIiph? According to this issue, the present
article wants to explain and anaIyze the approach and strategy of Bani
Hashem’s confrontation with the Umayyads by a descriptive and
analytical method based on library studies. It also wants to describe and
explain the political crisis that occurred between them and answer the
question of what effect did the disfigurement of the Ottoman
government have on poIiticaI events, and what roIe did it pIay as a
resuIt of Muawiyahs ruIe?
It seems that the crisis was in Muawiyah's favor and enabled him to
establish and strengthen his government.
Machine summary:
ریشۀ این درگیریها کجاست؟ آیا به دوران یا عصر نبوی برمیگردد؟ یا تقابل بنیامیه با بنیهاشم بر سر مسائل دینی بوده است؟ یا بر سر حکومت و سیاست و قدرت بوده است؟ در مبحث تاریخی باید گفت بعد از رحلت نبیاکرم(ص) رقابت بین این دو خاندان بیشتر هم میشود، البته زیادشدن این رقابتها در زمان خلیفۀ سوم بود، که امام علی(ع) به عثمان سفارش میکند؛ تا او همان کسی نباشد که به قتل میرسد و با قتل وی دروازههای کشتوکشتار و اختلاف و فتنه در بین امت پیامبر گشوده میشود.
آیا بحران سیاسی و اجتماعیای که در زمان خلیفۀ سوم بود و دامنگیر نظام اسلامی امام علی(ع) شد علت اصلی اختلاف به شمار میرفت؟ آیا هدف معاویه از اختلافافکنی، مخدوشکردن چهرۀ حکومت امام علی(ع) و امام حسن(ع) بود؟ مردم یکی از مهمترین منابع و سرمایۀ سیاسی و اجتماعی بودند که معاویه میتوانست، با یک کاتالیزکردن به مخالفهای امام علی(ع) بیفزاید تا از یک سو مانع تشکیل دولت مقتدر از جانب امام علی(ع) شود.
حال وضع مردم با آنچه که در رؤیا داشتند متفاوت بود، ظاهرشان از هم پراکنده، دلهایشان به هر سمت متمایل، دینداریشان تفرقه و انزجار، امتشان پارهپاره مثل لیوان شیشهای که به هزاران قطعه تکهتکه شده بود؛ درست است این خبر شهات امام علی(ع) بود.
آن حضرت به درخواست مردم عراق پس از شهادت امام حسن(ع)، حاضر به قبولی رأی آنها نبود، چون معتقد بود تا زمانی که معاویه زنده است، نباید دست به اقدامی زد.