Abstract:
برگردانهای کهن فارسی از آیات شریف قرآن کریم در زمره ذخائر ارزشمند ادب فارسی است. کشف الاسرار میبدی و روض الجنان ابوالفتوح رازی از جمله این آثار است که تاریخ تالیف هر دو، به فاصلهی یک دهه از یکدیگر، به سده ششم هجری برمیگردد. میبدی در سال 520 هجری، و ابوالفتوح نیز در اواسط این سده، یعنی در میان سالهای 510 ق و 556 ق، به تالیف این دو اثر پرداختهاند. ترجمه و دقّت ادبی این دو اثر ارزشمند، آنها را از آثار پیشین خود متمایز ساخته و در بخش تفسیر نیز میراثی پربار از مسائل فقهی، عرفانی و حدیثی، به یادگار گذاشتهاند. در این مقاله با تمرکز بر برگردان واژگان شماری از آیات قرآن کریم در این دو اثر، به مساله واژهگزینی و گرتهبرداریهای نحوی در این دو ترجمه میپردازیم. پدیدهای که در میان ترجمههای کهن، به دلیل التزام قابل توجه مترجمان به متن مبدا، تا حدودی مرسوم و متداول بوده است و از امانتداری آنها پرده بر میدارد. نتیجه این بررسی بیانگر این است که تبعیت از اسلوب آیات قرآنی و توجه به ساختار عربی آیات در نزد هر دو مترجم به روشنی قابل ملاحظه است؛ ولی این مساله در نزد میبدی بسیار کمرنگتر از صاحب روض الجنان است؛ از همین روست که ترجمه آیات در بخش نخست (النوبة الاولی) کشف الاسرار بسیار روانتر از روض الجنان جلوه میکند. در واژهگزینی نیز ترجیح میبدی بر کاربرد واژههای فارسیتبار و بومی است، چنانکه افزودههای تفسیری و ذکر مرادفها، در روانی نثر ترجمه وی نقشی برجسته ایفا نموده و جملهبندی و خصوصیات نحوی وی را به ساختار فارسی نزدیکتر ساخته است.
ان الترجمات القرانیه القدیمه اضافه الی قیمتها التاریخیه، لها اهمیه فايقه من الجهه الادبیه واللغویه. ولعلها هی اولی الترجمات التی ظهرت فی تاریخ الترجمه الفارسیه. وصلت الینا ذخاير ثمینه من المفردات والمصطلحات الفارسیه عبرها وصانت نفسها من ید الفناء والزوال. کانت معظم الترجمات القدیمه تعول علی النص القرانی وتراعی نظم الاصل وترتیبه وتنقل المعنی اللغوی للمفردات. فترجمه القدماء کانت موجهه فی الاساس نحو اللغه المصدر ، وضعوا معادلات فارسیه تحت العبارات القرانیه واقتدوا بصیاغتها ونحوا نحوها. ومن بین هذه الترجمات الهامه کشف الاسرار للمیبدی وروض الجنان لابی الفتوح الرازی، یعود تاریخهما الی القرن السادس الهجری، یفصل بینهما عقد من الزمان. فی المقال هذا، نحاول ان نرکز علی عدد من ایات القران الکریم للکشف عن کیفیه اختیار الکلمات وظاهره الاقتراض اللغوی. تشیر نتايج هذه الدراسه الی ان اتباع اسلوب الایات القرانیه والاهتمام بالبنیه العربیه للایات امر ملحوظ لدی المترجمین. لکن هذه المساله اقل اهمیه عند المیبدی. فترجمته تعد دقیقه لغویا وذات المعادلات الفارسیه الواضحه اضافه الی کونها مفعمه بجمال الالفاظ والعبارات. فالناظر فی النوبه الاولی التی اختصت بترجمه الای القرانیه یدرک ان المیبدی حذا حذو نقله الترجمه الرسمیه (ای ترجمه الطبری) اذ اختص جل اهتمامه بذکر المعنی اللغوی للمفردات والاتیان بنظیراتها الفارسیه.
The old Persian translations of the noble verses of the Holy Quran are among the valuable treasures of Persian literature. Kashf al-Asrar Meibodi and Rawz al-Jinan Abul Fotouh Razi are among these works, both of which were written in the sixth century A.H. Meibodi in 520 AH, and Abul Fotouh in the middle of this century, i.e. between 510 AH and 556 AH, composed these two works. The translation and literary accuracy of these two valuable works have distinguished them from their previous works, and in the interpretation section, they have left a rich legacy of jurisprudence, mysticism and hadith issues. In this article, focusing on the translation of a number of words from the verses of the Holy Quran in these two works, we deal with the problem of word selection and syntactic selections in these two translations. Study of old translations reveals translators' significant commitment to the source text, and proves their trustworthiness. The result of this study shows that following the style of the Quranic verses and paying attention to the Arabic structure of the verses in the eyes of both translators is clearly noticeable; But this issue is much less important in the eyes of Meibodi than the owner of Rawz al-Jinan; This is why the translation of the verses in the first part of Kashf al-Asrar appears to be much smoother than that of al-Jinan. In word selection, Meibodi prefers the use of Persian-origin and indigenous words, as the explanatory additions and mention of synonyms play a prominent role in the flow of his translated prose, and his phrasing and syntactic features have made it closer to the Persian structure.