Abstract:
علیرغم پیشرفت اقتصاد رفتاری در حوزه اقتصاد خرد، این رویکرد در حوزه اقتصاد کلان هنوز در مراحل اولیه خود قرار دارد. این در حالی است که یکی از محورهای اساسی اهمیت اقتصاد رفتاری، بررسی و تحلیل سیستم اقتصادی در سطح کلان است. اقتصاددانان رفتاری با بهرهمندی از علوم مختلف بهدنبال ارائه تبیین صحیحتری از رفتار واقعی انسان در تصمیمگیریها و سیاستگذاریهای کلان اقتصادی میباشند. این رویکرد در بسیاری از کشورها برای ارتقاء سطح سیاستگذاریهای اقتصادی استفاده میشود. پژوهش حاضر با استفاده از روش تحلیلی، بهدنبال بررسی و تبیین مهمترین ظرفیتهای اقتصاد رفتاری در زمینه سیاستگذاری کلان اقتصادی بخصوص با رویکرد اقتصاد کلان اسلامی است. براساس یافتههای پژوهش، اقتصاد کلان رفتاری میتواند به بهبود مدیریت انگیزه مردم، تنظیم قواعد و اصول رفتاری و مدیریت انتخابهای مردم کمک کند. این ظرفیتها به واسطه سازگاری با آموزههای اسلامی، قابل استفاده در اقتصاد کلان اسلامی است.
Despite the progress of behavioral economics in the field of microeconomics, this approach in the field of macroeconomics is still in its initial stages. This is while one of the main axes of the importance of behavioral economics is the study and analysis of the economic system at the macro level. Behavioral economists, benefiting from various sciences, seek to provide a more correct explanation of the real human behavior in macroeconomic decisions and policies. The approach is used in many countries to improve the level of economic policies. Using a descriptive-analytical method, this paper seeks to examin and explain the most important capabilities of behavioral economics in the field of macroeconomic policy-making, especially with the approach of Islamic macroeconomics. Based on the findings, behavioral macroeconomics can help to improve the management of people's motivation, the regulation of behavioral rules and principles, and the management of people's choices. These capacities can be used in Islamic macroeconomics due to their compatibility with Islamic teachings.
Machine summary:
نقد فردگرايي روششناختي در مقابلِ رويکرد فردگرايي روششناختي که تبيين پديدههاي اجتماعي را بهصورت کلي از مولفههاي متنوع مرتبط با آن مستقل ميداند، پديدههاي اجتماعي بايد در سطوح کلان مورد توجه قرار گيرد؛ چراکه در دنياي واقعي چنين عاملان اقتصادي (با فروض مطرحشده) وجود ندارند و تجربههاي تاريخي نيز مؤيد اين مطلب است که در بحرانها، عملکرد افراد به گونه ديگري ميشود.
درواقع بسياري از مواردي که در سياستگذاري عمومي و رويکرد کلان در اقتصاد رفتاري مورد توجه قرار گرفته است، با آموزههاي اسلامي قرابت دارد که در ادامه به مهمترين آنها اشاره شده است.
هرچند در ادبيات اقتصاد اسلامي، تاکنون پژوهشي که به طور مستقل و کامل به مؤلفههاي کنترلي حاکم بر انگيزه و رفتار انسان در فعاليتهاي اقتصادي پرداخته باشد، انجام نشده است (شعباني و عربلو، ۱۳۹۷)، اما با بررسي ديدگاههاي مختلف در رابطه با انگيزه ميتوان به دو نتيجه مهم دست يافت: اولاً، تجزيه و تحليل انگيزش بايد مبتنيبر عواملي باشد که افراد را به فعاليت واميدارد؛ ثانياً، در اين فرايند جهت و هدف براي افراد اهميت قابل توجهي دارد (رضائيان، ۱۳۷۴).
در مجموع آنچه که در اين رابطه ميتوان بهصورت قطع بدان اذعان کرد آن است که موارد مذکور در مباني اسلامي بسيار مورد توجه بوده است و سياستگذاران ميبايست با مديريت و هدايت انگيزههاي مردم به سمت اهداف مدنظر خود، در سياستهاي کلان اقتصادي خود از اين ظرفيتها بهنحو احسن استفاده کنند.