Abstract:
در فاصله میان قرن هفدهم تا نوزدهم میلادی، جهانیان شاهد ظهور علوم جدیدی بودند که هر کدام به نحوی اصول اعتقادی موحدان را به چالش میکشید و مقدمات بروز تعارض علم و دین را فراهم میآورد. از جمله نظریات علمی که در قرن نوزدهم مساله خداباوری را خدشه دار کرد، نظریه تکامل بود که توسط چارلز داروین مطرح گردید. در این پژوهش، سعی بر آن است که ضمن اشاره کوتاه به پیامدهای فلسفی-کلامی نظریه تکامل، از میان این پیامدها به تعارض میان نظریه تکامل و خداباوری با توجه به برهان نظم پرداخته شود و علل بروز این تعارض و نحوه برطرف نمودن آن از دیدگاه «کیث وارد» فیلسوف معاصر، بررسی گردد. در این خصوص، کیث وارد به عنوان فردی متدین ضمن پذیرش نظریه تکامل، از یک سو سعی به اصلاح برداشت های موحدان از اصول نظریه تکامل، بویژه اصل انتخاب طبیعی دارد و از سوی دیگر، در صدد است تا اشتباه زیستشناسان را در تحمیل بار ارزشی بر اصول تکاملی نشان داده، با تعدیل آنها، تعارض مفروض میان نظریه تکامل و برهان نظم را برطرف نماید. بدین ترتیب، کیث وارد نشان می دهد که نه تنها تعارضی میان نظریه تکامل و خداباوری نیست، بلکه فرضیه وجود خداوند بیش از هر فرضیه دیگری می تواند مؤید نظام آفرینش مبتنی بر تکامل باشد.
Machine summary:
"در این خصوص،کیث وارد به عنوان فردی متدین ضمن پذیرشنظریۀ تکامل،از یک سو سعی به اصلاح برداشتهای موحدان از اصول نظریۀ تکامل،بویژه اصل انتخاب طبیعی دارد واز سوی دیگر،در صدد است تا اشتباه زیستشناسان را در تحمیل بار ارزشی بر اصول تکاملی نشان داده،با تعدیل آنها،تعارض مفروض میان نظریه تکامل و برهان نظم را برطرف نماید.
زیستشناسانتکاملی معتقدند نمیتوان برای حیات موجوداتی کهدستخوش انقراض شدهاند،هدفی در نظر گرفت؛زیراآنها مورد انتخاب طبیعی قرار نگرفتهاند و به همیندلیل از بین رفتهاند:دایناسورها جاندرانی هستند کهچون نسل آنها ادامه نیافته است،موجودات بیهدفیبه شمار میروندح بدین ترتیب،میتوان گفت مقصود زیستشناساناز نبود هدف در اجزای جهان هستی و به تبع مجموعهعالم،این است که در روند تکامل حیات،موجوداتی پابه عرصه وجود میگذارند که بود و نبود آنها تاثیریدر سمت و سوی حرکت تکاملی جهان آفرینش نداردو هستی نمیتواند از وجود آنها در جهت هدفمشخصی استفاده کند )311:2002,draw( .
نتیجه براساس دیدگاه کیث وارد،تعارض میان نظریهتکامل و برهان نظم که منجر به مادهگرایی و رد وجودخداوند میشود،معلول عوامل زیر است: 1-تفسیر اشتباه موحدان از عناصر تغییراتتصادفی و انتخاب طبیعی در نظریه تکامل؛ 2-عدم توجه خداباوران به اهمیت نظریه تکاملو اصل انتخاب طبیعی در علم مدرن؛ 3-خلط معنای هدفمندی در منطق زیستشناسی تکاملی و الهیات طبیعی؛ 4-ادعاهای غیرعلمی زیستشناسان تکاملی مبنیبر توانایی اصل انتخاب طبیعی در توضیح تمامپدیدههای جهان هستی و پیشبینی پیشرفت و حرکتبه سمت پیچیدگی هر چه بیشتر تا آن جا که منجر بهوجود موجودات آگاه میشود؛ 5-بیتوجهی به قلمرو نظریه تکامل و برهاننظم؛چرا که نظریه تکامل ناظر به اثبات علل طبیعی ومباشر برای جهان هستی است،ولی برهان نظم تنها درصدد این است که وجود عامل ماوراطبیعی با شعور وآگاه را برای جهان طبیعت اثبات نماید."