Abstract:
معیارهایی مانند حیات، ژن انسانی، فاعلیت اخلاقی، ادراک و احساس، روابط اجتماعی یا بیولوژیک و ترکیبی از موارد مذکور اموری است که براساس آن می توان درباره شان اخلاقی موجودات گفتگو کرد. این نظریات براساس محوریت انسان و غیر انسان و با تاکید بر ارزش ذاتی، درصدد دفاع از معیار خود برآمده اند. مراد از ارزش ذاتی عموما ارزش غیر ابزاری و مستقل از نظر ارزش گذار است. نگارنده معتقد است براساس بررسی دیدگاه های موجود، با توجه به دو مسئله ارزش اخلاقی و ارزش ذاتی به این نتیجه رسیده است که اولا، اطلاق شان اخلاقی برای غیرانسان (حیوانات و نباتات) به صورت حقیقی صحیح نیست؛ ثانیا با پذیرش انسان محوری در مسئله شان اخلاقی می توان ارزش ابزاری سایر موجودات را با توجه به هدف متعالی اسلام، همسان ارزش ذاتی دانست.
Such criteria as life, human gene, ethical agency, perception and feeling, social or biological relationships, and a combination of them form the basis on which one can speak about case of morality. The views, being based upon man or beings other than man or emphasizing essential values have sought to defend themselves. By essential value is publicly meant non instrumental and independent value. As is explained in the paper, with regard to common views in the field and considering ethical value and essential value, one cannot know plants and animals to be cases of morality. Furthermore, with regard to transcendent purpose of Islam and accepting human-based state of morality, instrumental value of the beings other than man can be viewed as essential value.
Machine summary:
با این حال بررسی آیات نورانی قرآن در باب جهاد بهخوبی این حقیقت را آشکار میکند که شروع جنگ در اسلام مشروط به شرایط فراوانی است که امروزه برخی از آنها در کنواسیونهای بینالمللی انعکاس داده شده و فیلسوفان اخلاق در مورد آن بحث کردهاند؛ شرایطی همچون مقابله با تجاوزگری، دفاع از مظلوم، رفع فتنه، فقدان راهحل مسالمتآمیز و ...
(همان: خ 206) اصل سوم: رعایت ادب، احترام و اصول اخلاق عمومی در رویارویی با مخالف اختلافنظر با دیگران و حتی انحراف فکری و عملی آنان به هیچ وجه توجیهکننده زیر پا گذاشتن ادب و اخلاق در مواجهه با آنان نیست و این نکته در روایات متعددی (در منابع غیر از نهجالبلاغه نیز) مورد تأکید قرار گرفته است.
(Flew, 1955: 99) هیر برای توضیح این امر و نیز نقش گزارههای دینی، اصل علیت را پیش میکشد و میگوید: اگر کسی قائل باشد که بر جهان نظام علی و معلولی حاکم است و فرد دیگر معتقد باشد که هرچه روی میدهد، ناشی از صدفه و شانس محض است، در اینجا هیچیک از ایندو تأییدی از عالم خارج بهنفع خود فراهم نمیآورند.
حال چالش بزرگی که هیر با آن مواجه است این است که اگر «بلیک»های غیر قابل تبیین و اثبات و انکار بر سرتاسر حیات فردی و اجتماعی آدمی ـ ازجمله احکام و رفتار (اخلاقیات) ـ سایه میافکنند، چگونه میتوان درستی یا نادرستی آنها را بر منصب پذیرش نشاند؟ (Nielsen, 1967: 69-70) اگر هرکس دارای بلیکهای غیر قابل تبیین خاص خود است که به مجموعه عقاید و افعال او جهت میدهد، داوری اخلاقی که از لوازم مهم استدلال اخلاقی است، چگونه امکانپذیر است؟ همانگونه که گفته شد، یکی از ملاکهای مهم عینیت، فراهم بودن امکان استدلال در یک نظام اخلاقی است.