چکیده:
اقبال روزافزون دانشپژوهان به «ادبیات تطبیقی» تألیف و ترجمۀ آثار استواری در این باب را ضروری میکند. از آثار ترجمهشده در این حوزه، کتاب ادبیات تطبیقی: پژوهشی تطبیقی در ادبیات عربی و فارسی اثر محمد سعید جمالالدین و ترجمۀ سعید حسامپور و حسین کیانی است که هم بررسی مستقل و غیر مقابلهای و هم کیفیتسنجی آن بر اساس مقابله با متن اصلی نشان میدهد که این اثر، به رغم برخی نقاط قوت، بدون بازبینی و اصلاحات کلی و جزئی، صلاحیت لازم برای تدریس به دانشجویان را ندارد و برای استفادۀ سایر علاقهمندان نیز چندان مفید نیست.
Welcoming to Comparative Literature makes it necessary that creditable writing and translating of such books should be strongly done. One of translating works in this field is A review on Comparative Literature: A Comparative Study of Persian and Arabic Literature by M.S.Jamal-aldin translated into Persian by S.Hessampour and H.Kiani. Independent، non-comparative and quality evaluation against original text shows that such book cannot be qualified to be learned to university students and also is not useful for others without reviewing and general and particular rectifying.
خلاصه ماشینی:
از آثار ترجمهشده در این حوزه، کتاب ادبیات تطبیقی: پژوهشی تطبیقی در ادبیات عربی و فارسی اثر محمد سعید جمالالدین و ترجمه سعید حسامپور و حسین کیانی است که هم بررسی مستقل و غیر مقابلهای و هم کیفیتسنجی آن بر اساس مقابله با متن اصلی نشان میدهد که این اثر، به رغم برخی نقاط قوت، بدون بازبینی و اصلاحات کلی و جزئی، صلاحیت لازم برای تدریس به دانشجویان را ندارد و برای استفاده سایر علاقهمندان نیز چندان مفید نیست.
اما موضوعات چهار فصل باب 67 صفحهای دوم با نام «موضوعات تطبیقی» به این صورت است: یکم: منابع الهام و تأثر اقبال لاهوری در جاویدنامه؛ دوم: رباعیات خیام در قالبهای انگلیسی و عربی؛ سوم: مقایسه داستان لیلی و مجنون در ادبیات عربی و فارسی و چهارم: فارسی آموختن محمد عبده (به عنوان مترجمی ارجمند) و انواع ارتباط او با ایرانیان.
یکی از این منابع کتاب نسبتا جدید فی الأدب المقارن نحو تأصیل مدرسه عربیه فی المقارنه، اثر احمد محمد علی حنطور (چاپ 2008) است که مترجمان در تألیف پیشگفتار خود از آن بهره بردهاند، اما متأسفانه این استفاده محدود است به مطالبی که شاید بتوان آنها را در منابع دیگر هم یافت؛ مانند تاریخ پیدایش ادبیات تطبیقی در مکتبهای فرانسه و امریکا و ورود آن به ادبیات عربی.
کفافی پس از این، یعنی در پایان صفحه 20 و آغاز صفحه 21 (که برای رعایت اختصار، متن عربی آن را نقل نمیکنیم)، سخنی (یا «باوری») از گویار نقل نمیکند، بلکه در شرح رویکرد کلی مکتب فرانسه میگوید که نمیتوان مقایسه دو مکتب ادبی در حوزه یک زبان واحد را پژوهشی در ادبیات تطبیقی دانست و در مقایسه ادبی میان دو زبان هم وجود ارتباط تاریخی شرط ضروری پژوهش است.