چکیده:
هر روزه بر اهمیت برندینگ به عنوان حرفهای از حرفههای دنیای معاصر افزوده میشود. نیاز به ایجاد بینشی کلی و شرحی اجمالی برای آشناسازی مخاطبان تشنه دانش این حوزه همواره احساس میشود. مقاله پیش رو در نظر دارد با نگاهی به کتاب مبانی برندینگ (The Fundementals of Branding) میزان اثربخشی این بینش کلی و آشناسازی و ایجاد انگیزش در این کتاب را بررسی کند و میزان آگاهی بخشی و بهروز بودن مطالب آن را بسنجد
خلاصه ماشینی:
در همین زمینه، مؤلف به مسألۀ ترقیبرند میپردازد و مثال کمپانی معتبر نایک (NIKE) را میآورد که تلاش میکند تا با تمرکز بر ورزشکاران و نه محصولات خود ارتباط عاطفی بحث شده را از طریق ترقی برند به دست آورد.
اگرچه اهمیت تدوین استراتژی برند در فصل اول کتاب بازگو میشود، اما نه استراتژی به تفصیل توضیح داده میشود و نه موردی مشابه از نمونههای اجرا شده ارائه میگردد، مسألهای که حقیقتا جای خالی آن در حوزۀ برندینگ احساس میشود و امید میرفت این کتاب بتواند در حد آشنایی با جزئیات آن مخاطب را ترقی دهد.
مشخص نیست آیا کتاب در اینجا اجزای سازنده را به عنوان مثال راهکار معرفی میکند؟ آیا پارچه حوزهای از اجزای سازنده است یا مثالی موقت از آن؟ آیا در اجزای سازنده باید بر روی بستهبندی محصول ذکر اجزا کرد و آیا این به برندینگ برند اجزای سازنده ارتباطی دارد؟ در همین راستا در پایان فصل چهارم وجود مبحث «آیندۀ مشارکتها» به دلیل کلیگویی و عدم پرداخت به شیوههای ایجاد و حفظ مشارکت در آینده بیدلیل مینماید.
همچنین در بخش ارزشگذاری ابتدا از ارزشگذاری برند صحبت میشود و چند صفحه بعد تیتری تحت عنوان «ارزش ویژه» میآید، اما از منظر توضیحات کتاب تفاوتی بین این دو نمیتوان قایل شد و معلوم نیست چرا از ابتدا گفته نشده است ارزش ویژۀ برند (ص.
کتاب همواره خود را به عنوان نمایشگر اصول آکادمیک جنبههای گوناگون برندینگ همچون معماری برند، ارزشها، استراتژی برند، سنجش برند و غیره معرفی کرده است.