چکیده:
شیخ فضل الله نوری قائل به «ولایت فقیهان» بود، نه معتقد به «ظل اللهی» شاه. به عبارتی، مجتهد نوری، حکومت را از آن فقهای مبسوط الید می دانست، نه سلطان صاحب قدرت؛ چون به اعتقاد او فقهاء، «نواب عام» امام عصر(عج) هستند. این اعتقاد مجتهد نوری را می توان در آثار و اسناد به جای مانده از ایشان دید. با این وصف، عده ای مدعی هستند که مجتهد نوری، نظری درباره «ولایت فقیه» ندارد و «اصلا سخنی از ولایت فقیه در هیچ یک از آثار او وجود ندارد، بلکه مدافع سلطنت اسلامیه است و سلطان صاحب شوکت!».
هدف این مقاله، بیان این واقعیت است که مساله مذکور(هم ولایت فقهیان از دیدگاه مجتهد نوری و هم مدعای مخالفان) را بازخوانی و واکاوی کند و با تکیه بر سخنان و اسناد به جای مانده از خود ایشان، اندیشه او را درباره این مساله بررسی و بیان نماید تا صحت و سقم مدعای مخالفان دیدگاه وی نیز مشخص شود.
خلاصه ماشینی:
آیا شیخ در اسناد، لوایح و مکتوباتش ، سخنی در تأیید ولایـت فقیـه و مطلبـی علیـه سلاطین صاحب قدرت و غیر معصـوم دارد؟ و نظـر وی در ایـن مسـأله چیسـت ؟ آیـا سندی وجود دارد؟ / فرضیة این تحقیق این است که بر اساس اسناد به جای مانده از مجتهد نوری ، ایشـان ، هم طرفدار ولایت فقیه بوده و هم برای غیر فقیه ، هیچ حق حکومتی قائل نبود و نیز در آثار مختلفش سخن از ولایت فقیهان به میان آورده و شاه را هم ظل الله و مصون از خطا ندانسته و نمی داند.
برخی از مورخـان معاصـر نیـز ماننـد فـرد / پیش گفته نوشته اند: برای جریان مشروطة مشروعه و شیخ فضل الله نوری ، شکل حکومت مهم نبود، لذا شیخ «با حکومت مرکزی که در رأس آن شاه قرار داشت ، لکن مشروعیت خود را از روحانیان می گرفـت سـر آشـتی داشـت » و طرفـدار «سـلطنت مأذونـه بـود» (آبادیــان ،١٣٨٣، ص٥٤؛ همــو، ١٣٧٤، ص١٢٠-١١٩)؛ در حــالی کــه ایــن «ســلطنت اسلامیه »، واژة منحصر مخالفان مشروطه و به خصوص مجتهد نوری نیست ، بلکه غالب علمای مشروطه آن را به کار بـرده انـد؛ بزرگـان و علمـایی چـون «آخونـد خراسـانی »، «نائینی »، «سیدعبدالحسین لاری » و «ثفة الاسلام تبریزی »، (کدیور، ١٣٨٥، ص«ده » مقدمه ؛ قوچانی ، ١٣٧٨، ص٥٠-٤٩؛ نائینی ، ١٣٧٤، ص٤٤و٤٩؛ تبریزی ، ١٣٨٩، ص١٩-١٨).