چکیده:
«ولایت» در قرآن کریم بسیار متنوع و پرمصداق است؛ آنچنان که در همه موارد زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی، سطوح سیاسی، اقتصادی و قضایی، جوامع دینی و غیر دینی، نظام های الهی و طاغوتی رژیم های دیکتاتوری و دموکراتیک حضور خود را نشان می دهد و به ملاحظات گوناگون قابل تقسیم می باشد. لکن آنچه که در اینجا مورد توجه واقع شده، تقسیم مقایسه ای مصادیق مختلف ولایت است، به منظور روشن شدن نسبت آنها و وظیفه ای که ما نسبت به هر یک داریم.
ولایت از این زاویه، بر سه بخش «ولایت های متعارض»، «ولایت های متقابل» و «ولایت های متوافق یا همسو» قابل تقسیم است، لکن در این نوشته به توضیح اقسام ولایت های متعارض اقدام شده تا ضمن بیان خصوصیات هر یک از آنها و توضیح آثاری که در زندگی ما دارند، بتوانیم در تامین مصالح زندگی از آثار مثبت آنها برخوردار و از آثار منفی شان بر کنار باشیم.
خلاصه ماشینی:
گرچه این آیه از تعارض اطاعت خدا با اطاعت شیطان سخن میگوید، لکن اطاعت، پیامد ولایت است؛ چنانکه قرآن بر این حقیقت تأکید کرده میگوید: «شیطان بر آنان که ایمان آورده، به خدا توکل میکنند سلطه ندارد، سلطه او فقط بر کسانی است که او را به ولایت گزیده و به خدا شرک ورزیدهاند» (نحل(16): 99 و100) و خداوند به شیطان میگوید: «تو را بر بندگان من تسلطی نیست، مگر آن کس از گمراهان که تو را پیروی کند» (حجر(15): 42)؛ یعنی چون از بندگی خدا خارج شود، زیر سلطه شیطان خواهد رفت.
در آیات دیگری نیز بر تعارض ولایت در اولیای غیر همسطح تأکید شده میفرماید: «ولی شما فقط خدا و رسول و مؤمنینی (با ویژگیهایی که در آیه آمده) هستند» (مائده(5): 55) یا «خداوند هرگز برای کافر بر مؤمن ولایتی قرار نداده است» (نساء(4): 141) و یا «تندادن به ولایت ستمگران و طاغوت را به شدت محکوم میکند» (نساء(4): 60).
باید امامت یا ولایتهای انسانی، با ولایت ذاتی خداوند مرتبط و از طرف او مجاز باشد که در فرهنگ دینی ما، با تعابیری چون خلافت یا نیابت از خدا و رسول و امام و اعتبار یا انتصاب یا بهاصطلاح قرآن، جعل الهی به این رابطه اشاره میکند تا هم ولایتهای محق از جائر جدا شود و هم اهمیت این شرط بر مخاطبان تفهیم گردد تا تکلیف و موضعگیری خود را در ارتباط با حکومت و سیاست بفهمند.