چکیده:
جایگاه تاثیرگذار منابع ثروت و اموال عمومی (انفال) در نگاه وحی و سیره پیامبر اعظم صلّی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت علیهم السّلام در مصرف و نیز چگونگی مالکیت آن، از آغاز اسلام تاکنون مورد توجه اندیشمندان اسلامی بوده است. ازهمینرو، مباحثی مانند گونههای انفال و نیز کیفیت تصرف و مالکیت آن، همواره محل نزاع و مناقشه فریقین قرار گرفته است. جستار پیش رو با نگاهی تازه، برخی اختلافات فریقین در این باره را مورد واکاوی قرار میدهد و در ادامه با نگاهی تطبیقی و مقایسهای به مصادیق انفال در فرهنگ وحیانی و سیره نبوی صلّی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت پاکش علیهم السّلام، ضمن رفع تعارض آیات انفال و خمس و دفع شبهه نسخ، دیدگاهی نو و قابل جری در بهرهگیری از آنها را در حکومت اسلامی تحت اشراف ولی فقیه ارائه خواهد داد. در این نوشته اثبات میشود که از نگاه قرآن کریم و سیره نبوی صلّی الله علیه و آله و سلّم و کلام اهل بیت علیهم السّلام، انفال مربوط به شان حقوقی پیامبر (نبوت و ولایت) و اهل بیت (امامت و ولایت) است که به جانشینان آنان به عنوان حاکمان اسلامی در جهت تامین منافع عامه مردم و اداره حکومت انتقال مییابند و در عصر غیبت در اختیار ولی فقیه که حکومت، اجرا و اداره جامعه دینی را بر عهده دارد، قرار میگیرد.
خلاصه ماشینی:
در فرهنگ قرآنی این منابع ثروت که اموال عمومی به شمار میآیند و میبایست عامه مردم از آن بهرهمند گردند، در اختیار پیامبر9 و بعد از ایشان به جانشینانش به عنوان حاکمان اسلامی و متولیان اجرایی و اداره جامعه قرار داده شده است؟ تا با اشراف به جمیع شؤون و نیازهای جامعه اسلامی، آنها را آنگونه که مصالح نظام اقتضا مینماید، مصرف کنند.
ملکیت «انفال» از دیدگاه شیعه فقیهان شیعه با استدلال به ظاهر آیات «اول و 41 سوره انفال» و آیات «6و7 سوره حشر» و نیز روایات گزارششده از امامان معصوم7 چنین باور دارند: از آنجا که خدا مالک حقیقی و ولی تصرف در همه اشیا و موجودات است، شعبهای از این مالکیت و ولایت در تصرف را به پیامبر بخشیده است، پس در واقع انفال ملک پیامبر9 است؛ بیآنکه کسی در آن حقی داشته باشد (محقق داماد، 1418ق، ص368) و اگر کسی بدون اذن او در آنها تصرفی داشته باشد، غاصب و عاصی خواهد بود (حلی، بیتا، ص200 و نجفی، بیتا، ج16، ص134).
به این اعتبار، انفال را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: دستهای که ملک شخصی پیامبر9 برای تأمین زندگی شخصی و صرف در شؤون خصوصی است؛ مانند آن چیزهایی که به پیامبر9 با مصالحه و یا هدیه واگذار شده است و صفی (صفیه) و همچنین خمس الخمس که پیامبر9 بر اساس روش خود برای خود اختیار مینمودند که این ملک شخصی است و پس از وفات، به وارثان ایشان منتقل میشود و دستهای دیگر، اموال عمومی است که ملکیت آنها به دلیل منصب ولایت و حکومت نبی9و امام7 است که در واقع ملک امامت و ولایت است، نه امام و پیامبر9، پس به جهت امام المسلمینبودن مالک آنها است و پس از او به جانشین واقعی او که حاکمان اسلامی هستند، میرسد.