چکیده:
هدف: هدف از این پژوهش تعیین اثربخشی یادگیری معکوس بر اهمالکاری و خودتنظیمی تحصیلی دانشآموزان پسر دارای اختلال ریاضی شهر خرمآباد بود.
روش: این پژوهش در قالب روش نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل نابرابر انجام شد. تمامی دانشآموزان پسر ۱۵-۱۳ سال دارای اختلال ریاضی شهر خرمآباد در سال ۴۰۱-۱۴۰۰ که در دوره اول متوسطه مشغول به تحصیل بودند، جامعه آماری این پژوهش را تشکیل دادند. از میان جامعه آماری، تعداد ۲۸ دانشآموز دارای اختلال ریاضی به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و همگی به شیوه تصادفی در گروههای آزمایش (۱۴ نفر) و گواه (۱۴ نفر) گمارش شدند. بهمنظور جمعآوری دادههای پژوهش از پرسشنامه اهمالکاری تحصیلی سولومون و راثبلوم (۱۹۸۴)، پرسشنامه خودتنظیمی تحصیلی سواری و عربزاده (۱۳۹۲)، آزمون ریاضی کیمت کانولی (۱۹۸۸) استفاده شد. آموزش یادگیری معکوس بهمدت ۹ جلسه ۴۵ دقیقهای برای گروه آزمایش ارائه شد. بهمنظور تحلیل دادهها از تحلیل کوواریانس تک متغیره و چند متغیره استفاده شد.
یافتهها: نتایج تجزیهوتحلیل یافتههای پژوهش نشان داد که آموزش یادگیری معکوس در کاهش اهمالکاری و بهبود خودتنظیمی تحصیلی دانشآموزان دارای اختلال ریاضی مؤثر است (0.05<P).
نتیجهگیری: نظر به نتایج حاصل از این پژوهش میتوان بیان کرد که آموزش یادگیری معکوس، آموزشی اثربخش در راستای کاهش اهمالکاری و بهبود خودتنظیمی تحصیلی دانشآموزان دارای اختلال یادگیری بهویژه اختلال ریاضی است.
Objective: The aim of this study was to determine the effectiveness of reverse learning on procrastination and academic self-regulation of male students with math disorders in Khorramabad. Method: This research was conducted in a quasi-experimental method with a pretest-posttest design along with unequal control group. All 13-15 year old male students with math disorders in Khorramabad in 2021-2022 who were studying in the first year of high school, formed the statistical population of this study. From the statistical population, 28 students with math disorders were selected by available sampling method, and all of them were randomly assigned to the experimental (n = 14) and control (n = 14) groups. In order to collect research data, Solomon and Rathblum (1984) academic procrastination questionnaire, Savari and Arabzadeh academic self-regulatory questionnaire (2013), and Kiyam Canoli (1988) mathematical test were used. Reverse learning training was provided for 9 sessions of 45 minutes for the experimental group. Univariate and multivariate analysis of covariance were used to analyze the data. Results: The results of the analysis of research findings showed that reverse learning training is effective in reducing procrastination and improving academic self-regulation of students with mathematical disorders (P Conclusion: According to the results of this study, it can be said that reverse learning education is an effective education in order to reduce procrastination and improve academic self-regulation of students with learning disabilities, especially math disorders.
خلاصه ماشینی:
اثربخشي يادگيري معکوس بر اهمال کاري و خودتنظيمي تحصيلي دانش آموزان پسر داراي اختلال رياضي The Effectiveness of Reverse Learning on Procrastination and Academic Self- Regulation of Male Students with Math Disorders حافظ پادروند١*، عزت اله قدم پور٢، قاسم صفاري ٣، کبري عاليپور 4 دريافت مقاله : ١٤٠٠/١٠/٢٥ بازنگري مقاله : ١٤٠١/٠١/١٩ پذيرش مقاله : ١٤٠١/٠٣/١٨ انتشار مقاله : ١٤٠١/١٠/١٠ چکيده هدف : هدف از اين پژوهش تعيين اثربخشي يادگيري معکوس بر اهمال کاري و خودتنظيمي تحصيلي دانش آموزان پسر داراي اختلال رياضي شهر خرم آباد بود.
يافته ها: نتايج تجزيه وتحليل يافته هاي پژوهش نشان داد که آموزش يادگيري معکوس در کاهش اهمال کاري و بهبود خودتنظيمي تحصيلي دانش آموزان داراي اختلال رياضي مؤثر است (٠٠٥ کليدواژه ها: .
Daucourt, Erbeli, Little, Haughbrook, & Hart 9.
با توجه به اهميت موضوع ، تاکنون پژوهشي به صورت مستقيم خلأ پژوهشي مبني بر اثربخشي يادگيري معکوس بر اهمال کاري و خودتنظيمي تحصيلي دانش آموزان پسر داراي اختلال رياضي را پوشش نداده است که در اين ميان لزوم به کارگيري روش - هاي آموزشي جهت کاهش هر يک از مشکلات ، ضرورت اجراي هر چه بيشتر پژوهش حاضر را منطقي و به جا مينمايد.
نتايج حاصل از تجزيه وتحليل فرضيه نخست پژوهش نشان داد که آموزش يادگيري معکوس در کاهش اهمال کاري تحصيلي دانش آموزان داراي اختلال رياضي اثربخش بوده است .
نتيجه ديگر فرضيه پژوهش نشان داد که آموزش يادگيري معکوس در بهبود خودتنظيمي تحصيلي دانش آموزان داراي اختلال رياضي مؤثر است .