چکیده:
پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، مسأله مشروعیت و مقبولیت نظام اسلامی در کانون توجه اندیشمندان در حوزه مسائل سیاسی و فلسفه سیاست قرار گرفت. انگیزه برخی از پرداختن به این مسأله، روشن گری در راستای تبیین سرشت واقعی حکومت دینی بود و برخی دیگر با پرداختن به این مسأله، در پی ارائه تصویر دل خواه خود از حکومت دینی بودند. گروهی مشروعیت را همان مقبولیت نظام تفسیر می کنند، ولی بعضی دیگر مشروعیت نظام دینی را جدای از مقبولیتش تفسیر میکردند. در این میان، علامه مصباح خود را موظف به نظریه پردازی درباره مسأله مشروعیت و مقبولیت حکومت اسلامی می دیدند. ازاین رو، در این زمینه بسیار فعالانه کار کرده و نتایج تحقیقاتشان را در اختیار دیگران قرار دادند. در این مقاله بر آنیم دیدگاه علامه مصباح را در این باره تبیین کنیم؛ چرا که دیدگاه این اندیشمند از سوی منتقدان ایشان تفسیر درستی نشده است لذا پاسخ به نقد منتقدان پیرامون دیدگاه علامه مصباح ضروری است.
After the glorious victory of Islamic Revolution of Iran, the attention of thinkers was focused on the question of the legitimacy and acceptability of the Islamic government. The primary motivation behind discussions raised by some thinkers on this issue was to explain the real nature of religious government. Others sought to give an arbitrary picture of the Islamic government. Still others interpret legitimacy of the Islamic government as identical to its acceptability. However, some others think of the legitimacy of the Islamic government as something distinct from its acceptability.
ʻAllamah Misbah, among others, felt a heavy responsibility to raise intense speculations as to the question of legitimacy and acceptability of the Islamic government, so he carried out extensive researches into the issue in question and provided those interested in this issue with his research findings.
In this article, the writer seeks to make clear ʻAllameh Misbah’s view on this issue, trying to find an answer to the question why ʻAllameh Misbah’s view of the legitimacy and acceptability of Islamic government has not fully understood or, rather, has misinterpreted by the critics and he thinks it necessary to give a clear answer to the questions and doubts raised by them.
خلاصه ماشینی:
مشـروعیت بـه نظم یا فرمان خصلتی اقتدارگرایانه یا الزام آور می دهد و تضمین می کند که نـه بـه دلیـل ترس ، بلکه بر اساس وظیفه از آن اطاعت شود (هیوود، ١٣٨٩، ص٢٠٩) و یا گفته شده که مشروعیت متضمن این واقع است کـه حکومـت حـق دارد تصـمیم بگیـرد و مـردم وظیفه دارند از او اطاعت کنند (جویس ، ١٣٩١، ص٣٤).
هر چند مشروعیت از نظر لغت ، به ریشه «شرع » باز می گـردد و از آن مشتق شده است ، امّا نباید پنداشت که مشروعیت اختصاصی به شرع و شریعت و دیـن و دین داران دارد، بلکه مشروعّیت درباره هـر حـاکم و حکـومتی مطـرح اسـت و همـه مکاتب فلسفه سیاست و اندیش مندان این حوزه در برابر ایـن پرسـش قـرار دارنـد کـه مشــروعیت چیســت و مــلاک آن چیســت (مصــباح یــزدی ، ١٣٨٦، ص٥٢؛ همــو، ١٣٩١(ب )، ج١، ص٢٢).
باید بررسی کرد که آیا در حکومت دموکراتیک ، شخصی با رأی اکثریت مـردم یـک کشور حاکم می شود؟ آیا در انتخابات آزاد و بدون تقلب ، واقعاً اکثریـت جامعـه حـاکم می شوند و نماینده اکثریت به حکومت می رسد؟ با یک محاسبه آسان معلوم می شود که در نظام دموکراتیک ، اکثریت حاکم نیستند، چرا؟ ب) مشروعیت نظام دموکراتیک و رضایت اکثریت امروزه بعضی از اندیش مندان فلسفه سیاسی در مقام ارزیابی مثبت نظام دموکراتیـک روی رأی اکثریت مانور نمی دهنـد؛ چراکـه بـا توجـه بـه اشـکال پـیش گفتـه ، در نظـام دموکراتیک ، اکثریت مردم حاکم نیستند.