خلاصه ماشینی:
"پیرمرد سرش را به این سو و آن سوی کادر میچرخاند و هر نما از عنوانبندی فیلم در همان سویهء نگاه آسید علی میرزا به نمای قبلی پیوند میخورد.
ارتباط هرکدام از کلماتی که آسید علی میرزا برمیشمرد،و اینکه چرا او این کلمات و حروف را انتخاب میکند؛وقتی معنا مییابد که مانند یک پازل هر قطعه را در کنار دیگری قرار دهیم.
حروف و کلماتی که پیرمرد از آنها نام میبرد،شامل اینهاست:الف مثل آسید علی میرزا،ب مثل بچههای بد طبس،د مثل دیوانه،ک مثل کافر،ج مثل چهار سال تنهایی،ط مثل طبس و پ مثل پلیکان.
راز ایجاز فیلم با کنار هم نهادن آنها آشکار میشود و از این طریق میتوان به آنچه در قاب میگذرد،دست یافت: آسید علی میرزا شخصیت اصلی فیلم از سوی بچههای طبس آزار میبیند،چهل سال را تنها در خرابهای میگذراند،باوجود اشراف بر علم و دانش،دیوانهاش میخوانند؛همانهایی که به زعم او در دستهء کافران جای دارند."